بغض خفته در گلو
درد دارد
راه طولانی و پای خسته
زخم دارد
باید که شبی با تو نشست
این دل خونین هزاران هزار
حرف دارد
هرچه گفتیم و نوشتیم
از دست تو بود
با این همه اما
کاغذ خالی دفتر
اسم تو را بر سرخط
پُررنگ دارد
مهرداد درگاهی
تو فقط باش
تا هوا پُر شود از عطر گل یاس
دستة چلچلهها بگشایند پر پرواز
تو فقط باش
تا که آواز قناری بزند در طلب عشق
مطلع صبح سپید بدمد در طلب یار
تو فقط باش
تا که در سفره عشق
به هوای تکهای نان دست برم
با که بلبل از سر سرخی گل
بزند تن به همان ساقه خار
تو فقط باش
مهرداد درگاهی
الا یا ایها الساقی
ببین با ما چهها کردی
یکی شاد و یکی غمگین
ببین غوغا به پا کردی
یکی خاموش خاموش است
یکی در جوشش و شور است
یکی در راه بیپایان شبگردی
یکی راهش به دور از هرچه دلتنگی
یکی افتاده در چاه زوال عقلمندی
یکی خوابیده در جاه و توانمندی
ببین ساقی چهها کردی
ببین ما را رها در راهها کردی
مهرداد درگاهی
ای شاخسار خوبی
ای قله دست یافتنی
ای ابر باران زا
ای برکه جاری
ای درخت همیشه سبز
پاییز است
به تو نزدیکم
نزدیکتر از همیشه
مهرداد درگاهی
زیبای پر احساس
کنار تو
ساحل امن و آرام
ای دامنت پر یاس
کنار تو
لحظه شور و فریاد
ای تو برای من خاص
کنار تو
تابش نور لای ابرها
ای عشق تو بیهمتا
کنار تو
حوض بلور از آب
ای رمز و راز هستی
کنار تو
گلهای سرخ و شاداب
مهرداد درگاهی
افق جایی است
که تو آغاز میشوی
دریا جایی است
که تو درآن حل شدهای
آسمان جایی است
که تو مرا به پرواز درمیآوری
و عشق آنجاست
که زمان را ثابت نگاه داشتهای
مهرداد درگاهی
از فراوانی عشقت
لاله رویید
دست سبزه
بر دامن دشت
گشت بسی
ابر بارید
از فراوانی عشقت
بلبل نغمهسرا
رقص پروانه
به روی گل سرخ
را به تماشا بنشست
و تمنای نگاهم
به نگاهت بنشست
از فراوانی عشقت
انگار همه جا پاییز است
رنگ زرد و طلایی
قرمز و نارنجی
خشخشی میکند
آن برگ
با هوسبازی
نمنم باران
از فراوانی عشقت
لبریز شد آن
جام وجودم
و مرا مست و غزلخوان
افتان و خیزان
به سحرگاه نگاهت برساند
از فراوانی عشقت دگرم
هیچ نماند
هیچ نماند
مهرداد درگاهی
شب است و سکوت
که گویند
سرشار از ناگفته هاست
خواب است و هنگام رویا
که گویند
پُر است از معشوق
در سکوتم
همه را با تو گفتم
که معشوقم
از روز ازل
تا به ابد
تو بودی
مهرداد درگاهی
به آسمان
نگاه میکنم
پرواز پرنده
دیدنی است
به دریا خیره میشوم
رقص ماهی در آب
دیدنی است
به گلها می نگرم
طنازی پروانه به روی گلها
چشم را رج میزند
و به تو مینگرم
پرواز نگاهت
طنازی لبهایت
رقص دستهایت
بند بند دلم را
رج میزند
مهرداد درگاهی
قلبم را
پر از ترانه کن
تا همیشه
برایت بخوانم
کنج دلم را
جایگاه خود کن
تا همیشه
برایت بمانم
دستانم را بگیر
ببر مرا
به هر جا که تو خواهی
در چشمانم نگاه کن
مرغ خیال را
پرواز بده
تا روزهای
روشن و طلایی
مهرداد درگاهی