و شب‌ها در من بیشتر میشوی

و شب‌ها
در من بیشتر میشوی
و شدت میگیری!

سیدتقی_سیدی

شاید که باور کردنش هم سخت باشد

شاید که باور کردنش هم سخت باشد 

امشب دعا کردم

که او
خوشبخت
باشد...

سید_تقى_سیدی

+برای آدمها خوب بخواهیم..درصد بالای ما آدمها از زندگی

راضی نیستیم..چون به چیزهایی که می خواستیم نرسیدیم

ولی باید راضی باشیم به رضای خدا

هر جا که حرفت شد همان دم گریه کردم

هر جا که حرفت شد همان دم گریه کردم

خود را به یک گوشه کشاندم گریه کردم

جاى تو غم را بو کشیدم با نوازش
بر روى زانویم نشاندم گریه کردم

هر روز خوابیدم که شب بیدار باشم
هر شب نشستم شعر خواندم گریه کردم

باران که زد با بغض پشت رل نشتم
در التهاب شهر راندم، گریه کردم

تا آشنایى دیدم از حال تو پرسید
جایت سلامت را رساندم، گریه کردم

تار سفیدى بین موها دیدم امروز
آنقدر بر خود خیره ماندم، گریه کردم

سیدتقی_سیدی

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
سر تمام عزیزانتان جدا نشود
برادران شما را یکی یکی نکُشند
میان حرمله ها عمه ای رها نشود
کسی به چشم ترحم نگاهتان نکند
خطاب دختر ساداتتان "گدا" نشود
مباد قسمت طفلانتان شود سیلی
ح س ی ن گفتن طفلی هجا هجا نشود
هوای دست حرامی به مَعجَری نرسد
لگد جواب سوال "مرا کجا..." نشود
جوان روانه به میدانِ بی کسی نکنید
شب عروسی دامادتان عزا نشود
در آن میانه شنیدم که کودکی میگفت
عمو اگر که بیفتد، دوباره پا نشود ؟
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
سر تمام عزیزانتان جدا نشود
سید تقی سیدی

دل تنگم و دلتنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

دل تنگم و دلتنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
عاشق نشدى، لنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

کو قطره اشکى که به پاى تو بریزم که بمانى ؟
بى اسلحه در جنگ نبودى که بدانى چه کشیدم


تو آن بت مغرور پیمبر شکنى، داغ ندیدى
دل بسته به یک سنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

تو تابلوى حاصل دستان هنرمند خدایى
نقاشى بى رنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما 
فرسنگ به فرسنگ نبودى که بدانى چه کشیدم


سیدتقی سیدی

شبیه عطر تن او که بر لباسش هست

شبیه عطر تن او که بر لباسش هست
خودش که نیست ولی دائما هراسش هست

خودش که نیست ببیند به هر چه می نگرم
به روی‌ مردمک چشمم انعکاسش هست

نمی توانم از این عشق مرده دل بکنم
هنوز توی سرم عطر مست یاسش هست

هنوز می پرم از جا به زنگ هر تلفن
هنوز دلهره ی آخرین تماسش هست

دلم برای که تنگی ؟ به این که دل تنگم
تو فکر می کنی اصلا کسی حواسش هست ؟

برای من که پُرم از فراق،قصه نگو

برای من که پُرم از فراق،قصه نگو
اگر کتاب تو باشی، کتابخانه منم!

دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی

دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی
لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی