حوصله ام برفی است!

حوصله ام برفی است!
با یک عالمه قندیل دلتنگی،
از گوشه های دلم آویزان ،
آهـــــــــــای!
کافی ست «کمی» هـــــــــــا کنی که «آب» شوم!...

وقتی گلوله به سرباز می خورد

وقتی گلوله به سرباز می خورد
سرباز نمی میرد
مادرش می میرد
پدرش می میرد
خواهرانش می میرند
و معشوقه ای
بوسه ای و کودکی
گلوله سرباز را نه ،
یک نسل را می کشد!

من پول ندارم که بگم همه هزینه هات با من

من پول ندارم

که بگم همه هزینه هات با من

ولی دل دارم میگم همه غصه هات با من:))

من ساده ترین معمای زندگی توبودم

من ساده ترین معمای زندگی توبودم

امابجای حل..

پاکم کردی.

ﺍﯾﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﮐﻠﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺷﺪ ﺩﯾﮕﺮ

ﺍﯾﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﮐﻠﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺷﺪ ﺩﯾﮕﺮ
تنها؛
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺣﺎﻓﻆِ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﻄﻒِ ﺗﻔﺎﻝ ﻫﺎﯼِ ﻫﺮ ﺷﺒﻪ ﯼ ﻣﻦ
ﺍﻭ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪ.

ﺣﺮﻑِ ﻣﻦ
ﻧﺒﻮﺩﻥِ ﺗﻮ،
ﮐﻨﺎﺭِ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﺳﺖ...

دلم که برایت تنگ میشود

دلم که
برایت تنگ میشود
دعوتت میکنم به خیالم...
چای دم میکنم
مینشینم روبه رویت
دو فنجان میریزم و تا سرد شود
برایت...
یک دل سیر میمیرم....

تو معنای سکوتِ منی

تو معنای سکوتِ منی
به همین سنگینی!
به همین زیبایی!
تو...
معنای لحظه‌ی ماتِ منی
زیر باران!
معنای بغض،کنار دریا!
معنای لبخندی در آغوشِ
رنگین کمان،
تو
از میانِ تمام شعر ها...
همانی که هیچ‌گاه نمی‌نویسم!
از میان خاطره‌ها همان که ندیدم!
از میان لبخند‌ها همان که گُم کردم!
تو
از میان تمام حروف،
همانی که کشف نشد!
تو معنای سکوتِ منی!
به همین سنگینی،
همین زیبایی!

و گناه ما این بود که عشق اولشان نبودیم...

و گناه ما این بود که عشق اولشان نبودیم...
برای همین چشم هایمان به نظر زیبا نمی آمد
و بدخلقی هایمان روی چشم های کسی جانداشت،
برای بودن و ماندنمان زمین را به آسمان ندوختند
و هیچ کاری برای ثابت کردن دوست‌داشتن‌هایشان انجام ندادند،
تار موهایمان قافیه‌ی شعر و غزل نشد
و صدایمان تسکینِ درد هایشان...
ما عشق اول نبودیم؛

وگرنه...
برای دیدنمان لحظه شماری میکردند
و برای لمسِ آغوشمان پیش قدم میشدند،
تنها نمیماندیم،
یادِ یک نفر خودمان را از یادمان نمیبرد،
بغض قورت نمیدادیم،
اشک هایمان دیده میشد،
دوستت‌دارم‌هایمان به گوششان میرسید
و سهممان میشد خواسته شدن...

دلتنگی

درها را بسته بودم

پنجره ها را

دلتنگی

از دیوار می آید..

"فاطمه ضیاالدینی"