دلتنگی هایم را می سپارم به ابرها ....

دلتنگی هایم را می سپارم به ابرها ....
حتم دارم
دریا
شاعری می شود

که سر از
بیابان ها در می آورد

تو رفته ای...

تو رفته ای...

اما...

فقط از تو خواهشی دارم....

هر کجای این دنیا که بودی...

هر کجا...

حتی در آغوش عشقت حتی در کنار کسی دیگر،

هر وقت خوشحال بودی و از ته دل می خندیدی

یادت باشه کاری کرده ای که

یک نفر مدتهاست نمی تواند از ته دل بخندد...

ادمهارااز روی عکس هایشان نشناسید

ادمهارااز روی عکس هایشان نشناسید
ادمها
از ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ هایشان
از ﺧﺴﺘﮕﯽ هایشان
از ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ هایشان
از ﻏﺼﻪ هایشان
از هیچ یک
ﻋﮑﺲ نمیگیرند

محبوبم !

محبوبم !

این عاشقانه ها

جبرانِ دست های خالی ام نمی شود

من از نبودِ تو

هزارُ یک رؤیا

خسارت دیده ام

حالا که میخواهی با دیگران بروی

حالا که میخواهی با دیگران بروی
چتر و بارانی یادت نرود.
هوا سرد است
و من نگرانم
آنکه اکنون با توست
مثل من
تو را لای بارانی اش جا ندهد

حالِ کودکی را دارم

حالِ کودکی را دارم
که گفتی همین جا بمان،
زود برمیگردم...
چند سالی میگذرد جانم
همان جا مانده ام...
کودک است دیگر،
همه چیز را باور میکند

بی‌‌تفاوتی‌ شبیه سرماست.
از بافت‌های سطحی پوست آغاز می‌شود و در اعماقِ حفره‌ی سینه‌ات جای دنجی برای خودش پیدا می‌‌کند تا سرِ فرصت دور قلبت تار بزند.
تا سر فرصت پیچک وار دورِ ساق‌های پا بپیچد و جوانه‌هایش را در پاشنه‌ها فرو کند.
تا سر فرصت در رگ‌های دستانت ریشه بدواند در بستر ناخن‌ها بتابد.دلتن
تا میلِ نوازش را در انگشتانت بخشکاند.
تا پلک‌ها را بر عشق به دنیا ببندی.
رویت را از آدم‌ها بگردانی نفسِ عمیقی بکشی و برای همیشه بروی...
و زمستانی که در وجودِ من چهار نعل می‌تاخت آمده بود تا هرگز نرود...

هم در هوای ابری آبان دلم گرفت

هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت

هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم‌نم باران دلم گرفت


با خنده گفتمش: به سلامت…سفر بخیر!
وقتی که رفت، از تو چه پنهان دلم گرفت

بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت


امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعه‌ی تهران دلم گرفت......