گاهی برای پی بردن به یک اشتباه

گاهی برای پی بردن به یک اشتباه
باید تاوان سختی در زندگی پرداخت...
مثل از دست دادن لحظه هایی از عمر
که حسرتش تا ابد بر دلت
باقی می ماند...
مثل باختن زندگی و مالی که برای
بدست آوردنش رنج ها کشیده بودی...
مثل تنها شدن،زخم زبان خوردن ها
و یا حتی تحقیر شدن...
آخر سر هم باید بروی مهر این تجربه رو
پای اشتباهات بزنی
اشتباهاتی که تو را تغییر می دهد
و دیگر آن من سابق نمی شوی...

دلتنگی

دلتنگی

رودخانه ای ست

که به هیچ دریایی

 نمی ریزد.

 

"سارا شاهدی"

دلتنگ که باشی؛

دلتنگ که باشی؛
هیچ چیز آرامت نمی کند
دلت یک پای رفتن
می خواهد و
یک دنیا راه...

من همیشه منتظر کسی بودم که نیامد ...

من همیشه منتظر کسی بودم که نیامد ...

شبیه خانه ای خالی ام

شبیه خانه ای خالی ام
که ساکنانش
سالهاست رفته اند
درهایش را
بادها به هم میکوبند
و دیوارهایش
زخمی یادگاری های آشنایان من است
خوب می دانم کسی
زنگ این خانه را هرگز
نمی زند ...

به او بگویید دوست اش دارم

به او بگویید دوست اش دارم
من که هر چه گفتم...
هرچه نوشتم...
به روی خودش نیاورد که من عاشقانه میپرستمش....؟
حتی دیگر در عکس های جدیدش
چشمهایش مرا دیگر یادش نیست

به او بگویید دارم جان میدهم در این " تنهایی"
به او بگویید من پُر از
عشق اش شده ام
آخر چرا مرا یادش نیست.....

کاش که تو برگردی

کاش که تو برگردی
میدانم رفتند سخت بود برای همه
تو چنان مهربان است قلبت
که مهمان شدی بر خانه ای دل همه
میدانم روزی برمیگردی
و تو باغ مهربانی به بار مینشینی
من همیشه تا روز وصال در انتظار خواهم بود
زود برگرد

برای ستایش تو

برای ستایش تو
همین کلمات روزمره کافیست
همین ک کجا میروی؟
دلتنگتم..
برای ستایش تو.
همین گل و سنگریزه کافیست
تا از تو بتی بسازم..

تو از آن من نیستی

تو از آن من نیستی
اما تو را دوست دارم
هنوز تو را دوست دارم
و دلتنگیت مرا میکشد

یادم آمد چقدر ندارمت...

داشتم در خیابان راه میرفتم
که یک ماشین
با صدای خیلی بلند موزیک اش
مرا از کنار خیابان گرفت
و پرت کرد توی خاطرات
یادم آمد چقدر ندارمت...

به گمانم آن ماشین
عاشق آزاری داشت!
راه می‌افتاد در خیابان ها
و دلتنگی پخش میکرد
لعنتی...