ای لذّت شبانه‌

ای لذّت شبانه‌
بازآ که بی‌بهانه
از تو پر است خانه‌
حتّی اگر نباشی...


حسین منزوی

بهار با همه ی جلوه و جمال،

بهار با همه ی جلوه و جمال،
گلی به پیشِ سینه‌ی پیراهنِ بهاره‌ی
توست . . .

#حسین_منزوی

شکفته بودی و بی اختیار گفتم : آه

شکفته بودی و بی اختیار گفتم : آه
چقدر صورتیِ صورتی است باغ تن

همیشه راه دل ازتن جداست

همیشه راه دل
ازتن جداست
در سفر جان
دلت مراست
تو خود گفته ای
اگر بدنت نیست


حسین_منزوی

قصد جان می‌کند این عید و بهارم بی‌تو

قصد جان می‌کند این عید و بهارم بی‌تو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی‌تو

اول دلم فراق تو را سرسری گرفت

اول دلم فراق تو را سرسری گرفت
وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد

‏⁧حسین منزوی⁩

حکمم از زمین رها شدن نبود

حکمم از زمین رها شدن نبود
 سرنوشت من خدا شدن نبود
 از هزار چوب خیزران یکی
 در قواره ی عصا شدن نبود
گیرم استخوان به نیش هم کشید
 سگ به جوهر هما شدن نبود
 از چهل در طلسم قصه ام
 هیچ یک برای واشدن نبود
 تو در آینه شما شدی ولی
 با منت توان ما شدن نبود
 آری آشنا شدن هم از نخست
 جز به خاطر جدا شدن نبود

هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش

هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش

هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش

برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود،

تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش!

حسین منزوی

از روز دستبرد به باغ و بهار تو

از روز دستبرد به باغ و بهار تو

دارم غنیمت از تو گلی یادگار تو

تقویم را معطل پاییز کرده است
در من مرور باغ همیشه بهار تو

فرهاد کو که کوه به شیرین رها کند
از یک نگاه کردن شوریده وار تو


کم کم به سنگ سرد سیه می شود
بدل خورشید هم نچرخد اگر در مدار تو

چشمی به تخت و پخت ندارم،مرا بس است
یک صندلی برای نشستن در کنار تو

#حسین_منزوی

بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق

بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق

همیشه رفتن و رفتن!

ز آمدن چه خبر!؟

حسین منزوی