کاش میشد به عقب برگردم

کاش میشد به عقب برگردم
روزهای خوشِ پیش از دردم
قبلِ آن بوسه ی تلخ بدرود
آن زمانی که تو را گم کردم


امید مسکرانی

من خدا باشم اگر، پیشِ تو آدم می شوم

من خدا باشم اگر، پیشِ تو آدم می شوم
یا که شیطان باشم حتما، پیشِ تو خَم می شوم
ذرّه ای خَم که بیاید رویِ پیشانیِ تو
گر نمیرم مطمئنا، کوهی از غم می شوم
مست باشم با در و دیوار هم صحبت شوم
تا صدایِ تو بیاید، سفت و محکم می شوم
زرد و آفت زده گر افتاده باشم رویِ خاک
تا تو آیی در کنارم، سبز و خرّم میشوم
یک دقیقه چَشم درچَشمم شدی و رد شدی...
من هنوزم از خجالت، آب، کم کم می شوم
رازِ چَشمانِ تو را یک عمر، پنهان کرده ام...
عاشقم شو بی وفا، رُسوایِ عالم می شوم


مسعود شاهبازپور

به پنجره‌های مشبک رنگارنگ

به پنجره‌های مشبک رنگارنگ
نگاه کن
 الماس‌وار
انعکاس نور را
رنگ به رنگ
منتشر می‌کنند
در عمارت قصه‌ها


شبنم حکیم هاشمی

برای درخت کافی بود سایه داشته باشد

برای درخت کافی بود سایه داشته باشد
و برای سایه همین بس که دیواری
برای دیوار پنجره ای
و برای پنجره گلدانی
و برای گلدان
چشمانی که او را بشنود
چشمانی نشنید
گلدان پژمرد
پنجره بسته و
دیوار آوار شد
سایه مُرد
و درخت خشک شد
ببین
چگونه چشمانی جان می دهد.

فیروزه سمیعی

نگاهم را به پنجره دوخته ام

نگاهم را به پنجره دوخته ام
چشمانم دیگر گیرا نیست
من آن آفتاب سوزان تابستانم
که دگر هُرم نفسهایم پیدا نیست
ابر در پس چشمانم پنهان است
لیکم یارای باد و باران نیست
آسمان... تنگ مرا در آغوشت گیر
تا که ناهید ز بهرام فلک پرَگیرد
آسمان از نور درخشَش برق گیرد


شیما عابدنیا

شبی درخلوت خویشم

شبی درخلوت خویشم
برای عهدوپیشه وکیشم
رهایی گر دل ریشم
به گرداگردکعبه می گشتم
ویارب یاربی باخویش می گفتم
وخلوت خانه راباگریه می شستم
پی حق بودم ومن عشق می جستم
اگرچه پیرم وخسته م
به حق گفتم
به امیدی پیوستم
دری بگشابگیردستم
توصاحب خانه ای یارب
منم گدای خانه ی حضرت دوستم
الهی تاتویی هستم
تمام عمرخویش من مستم
تویی ساقی تویی آن می ده باقی
منم ساغربدست می ات همواره می نوشم
بری عقل ازسروهوشم
برای دیدنت کوشم
بگیرغم ازدل ودوشم
کنارخانه ات هستم
بگیردست وبده خشتم
درخلوت خویشم وچشمانم به دراست
شایدچشم من وفرشتگان امشب تراست...
بهاالدین داودپور. بامداد


شیما عابدنیا

بوده قبل از دیــن اسلام مبین تخت پولادی بنام دراین زمین

بوده قبل از دیــن اسلام مبین تخت پولادی بنام دراین زمین
شاهدش یوشع نبی گویم بدان هست تاریخش سند براصفهان
این لسان الارض مانده یادگار ازیلی پولاد بازو یادگارِماندگار
داشت سکوی برای عیش روز تا تماشا هـــم کند کُشتی تموز
قرن پنجم ذکـر بابا بین متین گفته حلوائی بخفته دل غمین
عارفی بوده همین فولاد مرد تخت فولادهم بنامـش نام کرد
خانقاهی بوده ودرویش جمع اهل ذکر یاعلی در گـــرد شمع
بوده منزلگاه عابر بــی شمار کاروان را امــن راحت پایدار
بوده قبرستان شاهان و وزیر نی برای عام مـردم یا فقیر

درزمان شه سلیمــان صفی گشته پهناور ز فکـــر آن ذکی
خانقاه وتکیه بی حد و شمـار بوده درعصر صفــی فولاد یار
دست دوران آفرید و بـاز برد ساختن بس خانه و ایام خورد
ظِل السطان محو کرده زین مکان قبـرها ی تخت فــــولاد گــــران
لیک مانده تخت فولاد وزین جای داده دردلش بس نازنین
مانده وماند به دوران یادگار تخت فولاد مــدفن یاران یار
مدفن خون و شرف دلدادگان هم شهیدان ،جانثاران اصفهان

منصور مقدم جونقانی

مگذار شعرهایم ناتمام بماند....

‌حالم شبیه آهنگیست، که بی کس رها شده
وبند می زند،بی صدانغمه های شکسته اش را
پشت هم نت های مرده اش را نشخوارمی کند
و زیر ترین سکوتش را اعدام
کلاغ می بارداز ماژور نگاهش
واز دست های نشسته اش باران؛
تا بالا بیاوردکوتاه ترین موسیقی اش را برهفت چین پیشانی اش
شیهه میکشندگام های ضعیفم
برای کفش هایی که هنوز راه نرفته اند با خاطراتمان
وبندهایی که هرشب بادهان باز می خوابند
سالهاست دنبال تو میگردم دراین اتاق کور
نشانی نیست ،جزء شعرهایی که درآغوش چروکیده ی لباسهایم تنهایی می نوشد
وپشت لبهای سفالی ام آه

.
.
.
مگذار شعرهایم ناتمام بماند....

فاطمه شایگان

در بهار گذار از رقص شکوفه ها

در بهار گذار از رقص شکوفه ها
در خراب آباد شهر پر تنش
از کجای قصه ی هزار فصل نبودن هایت بگویم
از کدام پاورقی دلتنگی های شبانه ام دَم بزنم
که هر شب خود را
نجیبانه به تقدیر این دلدادگی سپرده ام
برای دیدن آفتاب عشق تو ....
چه بگویم از روزهایی که بی تو می آیند
و خورشید نقاب از چهره بر نمی گیرد برای روشنی روزهایم....

شاکیم از تمام روزهای بارانی
دلم از جنس آسمان ست
و طعم نفس هایم به بوی باران آغشته
دیگر قامت نیلوفر نوپای احساسم به بلندای آغوش دلتنگی نمی رسد...
بیا
می خواهم پیچک تنهایی ام
به دستان عشق تو گره بخورد
و مویرگ احساسم نبض بگیرد
در هم آغوشیِ رویاهای عاشقانه....

دکتر محمد ملاکی