از من کوچ کن!

از من کوچ کن!
دار و ندارت را ببر!
فقط بگذار چشمانت بماند
تا اجاق شعرم کور نشود...!


کرامت یزدانی

نکند از یاد ببری بهار در راه است،

نکند از یاد ببری بهار در راه است،
نکند یادت برود اسفند آخرین ماهِ سال است،
تمام می‌شود امسال ، می‌رود این سوزِ دردناکِ زمستان که هیچ بهاری نشد که نیاید!
که هیچ زمستانی پس از اسفند نمانَد!
آرام باش نازنینم،
که خورشید،
از پسِ این ابرهای تیره برمیاید،
که کنار می‌زند ظلماتِ درد و تنهایی را و،
به روی ماهِ تو لبخند می‌زند..

مرجان_پورشریفى

تو را من بر نم نمِ بارانم ،چون گُهر بارانم ...

تو را من بر نم نمِ بارانم ،چون گُهر بارانم ...
بر دل صحرا می نویسم
تو را من ای ماه تابانم ، در دل شب ها ...
بر سیاهی آسمان ها می نویسم
تو را من ای جان شیرینم مثل نیلوفر ...
بر لب دریا می نویسم
تو را من ای هستی ام جانم ، وقت خوابم بر ...
دامنِ رویا می نویسم
تو را من چون ترانه، عاشقانه ، با لطافت ...
بر بلورِ صاف قلبم می نگارم
تو را من ای بهترینم ،فارغ از قانون عالم
با تمامِ تار و پودم....
صادقانه، کودکانه ، بی بهانه
می نوازم، می نگارم !!


مریم‌مینائی

در انتظار بهار باش

در انتظار بهار باش
شکوفه اى ،
مرا به تو خواهد رساند...


هنگامه_درخشان

یک زندگی کم است ...!

یک زندگی کم است ...!
برای آن‌که تمام شکل‌های دوستت دارم را با تو در میان بگذارم ...
می‌خواهم هر صبح که پنجره را باز میکنی ،
آن درخت روبه‌ رو من باشم ...
فصل تازه من باشم ...
آفتاب من باشم ...
استکان چای من باشم ...
و هر پرنده ای که نان از انگشتان تو می‌گیرد ...
یک زندگی کم است ...!
برای شاعری که می‌خواهد در تمام جمله ها دوستت داشته باشد ...!

روزبه_سوهانی

مدت هاست که میبینمت و نمیدانی ،

مدت هاست که میبینمت و نمیدانی ،
نمیدانی چه لذتی دارد وقتی در خیالم با تو قدم میزنم

دستهایم را می فشاری وآتش در دلم زبانه میکشد


عرفان_وفایی