به نام تو امروز آواز دادم سحر را به نام تو خواندم

به نام تو امروز آواز دادم سحر را
به نام تو خواندم
درخت و پل و باد و
نیلوفر صبحدم را
تو را باغ نامیدم و صبح در کوچه بالید
تو را در نفس های خود
آشیان دادم ای آذرخش مقدس
میان دل خویش و دریا
برای تو جایی دگر بایدم ساخت
در ایجاز باران و جایی
که نشنفته باشد
صدای قدم ها و هیهای غم را

شفیعی کدکنی

می گردم در خاطره ها جایی در آن ها نداری

می گردم در خاطره ها
جایی در آن ها نداری
در دایره المعارف ها جستجو می کنم
عکسی از تو در آن ها نیست
در واژه نامه ها نگاه می کنم
نامی از تو نیست
نگاهی به خود می کنم
تورا می بینم
جز من جایی برایت نمانده ، می بینی ؟

عزیز نسین

گم شده ای دارم

گم شده ای دارم
تمام کتابهای جهان را جستجو کرده ام
ورق به ورق
کلمه به کلمه
تمام قصه های عاشقانه را خوانده ام

عاشق به عاشق
معشوقه به معشوقه
تمام مردگان جهان را گور شکافته ام
استخوان به استخوان
خاک به خاک
هیچ نیافتم وگم شدم
این بهترین راه بود

أنسی الحاج

دلم گرفته ای رفیق لبریز بغضم این روزا

دلم گرفته ای رفیق لبریز بغضم این روزا
هیچکی نمیفهمه منو خستم از این حال و هوا
دلم گرفته ای رفیق جاموندم انگار از همه
از حال این روزام برات هر چی بگم بازم کمه

چشمانم بارانی ست

چشمانم بارانی ست
رنگین کمانم می شوی؟
یا نسیم شَوی ،با نوازشی از حوالی موهایم عبورکنی؟
شایدم نَفَس...
که لحظه لحظه های عاشقیم،به تو بند شود!
ماه اگر شدی،پشت ابر نمان
آنجا ماندن کار تو نیست!!!
جانِ من....
ستاره نشو
سُهیل می شوی و پیدا کردنت مشکل
هر چقدر می خواهی گل باش
هر رنگ....
هر بو....
گل بودن به تو می آید
پروانه اگر خواستی،صدایم کن
رقصِ اطراف تو را می خواهم....


حدیثه_حسین_زاده

ای کاش می توانستم بگویم

ای کاش می توانستم بگویم
که با من چه می کنی
تو جانی در جانم می آفرینی
تو تنها سببی هستی
که به خاطر آن
روزهای بیشتر
شب های بیشتر
و سهم بیشتری
از زندگی می خواهم
تو به من اطمینان می دهی
که فردایی وجود دارد


جبران خلیل جبران

گاندی فقر را می‌ستود.
من از فقر نفرت دارم!
ستایش فقر یک جنایت است.
اگر فقر را ستایش کنید، فقیر باقی می‌مانید.

گاندی درباره فقر و خوبی‌هایش بسیار صحبت کرده است.
اما من در فقر، هیچ‌گونه معنویتی نمی‌بینم.
فقر دارای چهره‌ای زشت و کریه است و باید از میان برود.

فقر منشأ تمام جنایات و تبه‌کاری‌ها،
و ثروت منشأ مذهب و معنویات است.
زیرا مذهب نهایت تجمل، والاترین هنر،
با عظمت‌ترین موسیقی، و عمیق‌ترین رقص است.

شما تنها وقتی دارای همه چیز هستید،
شروع به جستجوی خدا می‌کنید.
زمانی که هیچ آرزویی در سر نداشته
و همه چیز را دیده و متوجه شده باشید؛
جستجوی خدا را آغاز می‌کنید.

یک انسان فقیر هیچ تصوری از خدا ندارد.
خدا برای او چیزی به جز تکیه‌گاه نیست.
او به فکر و تصور خدا تکیه کرده و به آن تمسک می‌جوید.

مشکل فقیر هیچ‌گاه مربوط به مراقبه و یا عشق نیست،
بلکه مشکل او نان و پناهگاه است.
زندگی او به گونه‌ای است که او سعی می‌کند
به نحوی به بقاء خود ادامه دهد.
در چنین شرایطی چه کسی به مراقبه اهمیت می‌دهد؟!

فقر زشت‌ترین و غیرمعنوی‌ترین چیزها در جهان است؛
زیرا منشأ تمام بدبختی ها و پلیدی‌هاست.

#اوشو

از پا تا سرت سراسرت نوری و نیرویی

از پا تا سرت
سراسرت
نوری و نیرویی
وجود مقدست را در بر گرفته است
جنس تو ، جنس نان
نانی که آتش او را می پرستد
عشقم خاکستری زیر خاک بود
من با تو گر گرفتم
عشق من
عزیزم
پیشانی ات . پاهایت و دهانت
نانی است مقدس که زنده ام می دارد
آتش به تو درس خون داد
از آرد تقدس را فرا بگیر
و از نان بوی خوش را

پابلو نرودا

من در پایان پایان ها فرو نمی روم

من در پایان پایان ها فرو نمی روم
مرا بشنوی یا نه
مرا جستجو کنی یا نکنی
من مرد خداحافظی همیشگی نیستم
باز می گردم

همیشه باز می گردم

نادر ابراهیمی