دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش

دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطرِ امیدوارِ ما نرسد...

#حافظ

به کسانی که... لا به لای مشغله شان...

به کسانی که...
لا به لای مشغله شان...
وقتی برایت پیدا میکنند...
احترام بگذار...
اما عاشق کسانی باش که...
وقتی به آن ها نیاز داری...
تمام مشغله شان را فراموش میکنند...
تا تو را به آرامش برسانند...
گاهی نیاز داریم که کسی فقط حضور داشته باشد ...
نه به خاطر اینکه چیزی را درست کند ،
یا کار خاصی انجام دهد ،
بلکه فقط به این خاطر که
احساس کنیم کسی کنارمان هست و به ما اهمیت میدهد

صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر

صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر
ای دل بیا که این همه اجر وفای توست
این باد خوش نفس به مراد تو می وزد
رقص درخت و عشو ی گل در هوای توست...

آخرین ایستگاه شب به انگشت نخی خواهم بست

آخرین ایستگاه شب
به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا ،
زندگی شیرین است ،
زندگی باید کرد .
گرچه دیر است ولی ؛
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ، شاید

به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم ، در دل
لحظه را در یابم .
من به بازار محبت بروم فردا صبح ،
مهربانی خودم ، عرضه کنم ،
یک بغل عشق از آنجا بخرم .
یاد من باشد فردا حتما ،
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم ،
بگذرم از سر تقصیر رفیق ،
بنشینم دم در ،
چشم بر کوچه بدوزم با شوق ،
تا که شاید برسد همسفری ،
ببرد این دل مارا با خود .
و بدانم دیگر ،
قهر هم چیز بدیست .
یاد من باشد فردا حتما ،
باور این را بکنم ،
که دگر فرصت نیست ،
و بدانم که اگر دیر کنم ،
مهلتی نیست مرا .
و بدانم که شبی خواهم رفت ،
و شبی هست، که نیست ،
پس از آن فردایی......

رویای تبت

گفت : چرا همه ش دنبال معنای دیگری هستی....
این یک دوستی ساده است !!

-آب دهانم را قورت دادم ...
« دوستی یک زن و مرد هیچ وقت ساده نیست .»

تو، نه دوری تا انتظارت کشم

تو،
نه دوری تا انتظارت کشم
و نه نزدیکی، تا دیدارت کنم
و نه از آن منی،
تا قلب‌ام آرام گیرد
و نه من، محروم از توام
تا فراموش‌ات کنم
تو در میانه‌ی همه چیزی...

#محمود_درویش

بیچاره من،

بیچاره من،
که از پس این جستجو، هنوز
می نالد از من این دل شیدا که: یار کو؟
کو آن که جاودانه مرا می دهد فریب؟
بنما، کجاست او...

شازده کوچولو پرسید:

شازده کوچولو پرسید:
پس آدم ها کجا هستند، آدم در بیابان احساس تنهایی می‌کند.
مار گفت :
آدم با آدم ها هم احساس تنهایی می‌کند...

ناگزیرم از دوست داشتنت!

ناگزیرم از دوست داشتنت!
چنان پرنده ای از آغوشِ آسمان
یا ریشه های ِ گلی سرخ
از خاک.

جهان اگر برپاست
هنوز
کسی
کسی را دوست دارد

اگر چه دیر
اگر چه دور...

مرا از دوست داشتنت
راه گریزی نیست...

[ #معصومه_صابر ]