هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق

هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را


گفت دوست داشتنت را ثابت کن

گفت دوست داشتنت را ثابت کن
دستانش را روی قلبم گذاشتم
وگفتم
حالا نگاهم کن

محمدراد

گفت دوست داشتنت را ثابت کن

گفت دوست داشتنت را ثابت کن
دستانش را روی قلبم گذاشتم
وگفتم
حالا نگاهم کن

محمدراد

دوست داشتن را باید دید از چه نوع دوست داشتنی است!

دوست داشتن را باید دید از چه نوع دوست داشتنی است!
آیا مانند شیر است که آهو دوست دارد و گربه که موش دوست دارد!
باید دید وقتی کسی می‌گوید دوستت دارم آیا معنی‌اش این است که می‌خواهد

ما را خرج خودش کند و ما را بخورد و ما را به مصرف خودش برساند؟

یا دوستت دارم به این معنی است که تو دوست من هستی و خاطرت پیش من عزیز است

و اگر کاری داشتی برایت انجام می‌دهم، اگر بیمار شدی تا صبح برای تو بیدار می‌مانم!

الهی_قمشه‌ای

عادت به ناله کرده دل دردمند من

عادت به ناله کرده دل دردمند من
ترسم گمان کنند که درمانم آرزوست

صافی اصفهانی

زندگی چالشی بزرگ است

زندگی چالشی بزرگ است
مخاطره ای عظیم
فرصت یکه و یکتای زندگی را
نباید صرف چیزهای کم بها کرد
چیزهای اندک که مرگ آن ها را از ما می گیرد
زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ نمی تواند آن ها را از ما بگیرد
زندگی کاروان سرایی است که شب هنگام در آن اتراق می کنیم
و سپیده دمان از آن بیرون می رویم
فقط یک چیزهایی اهمیت دارند
چیزهایی که وقت کوچ ما، از خانه بدن، با ما همراه باشند
همچون معرفت بر الله و به خود آیی...

آدم ها خیلی زود...

آدم ها خیلی زود...
و زودتر از آن که خودشان بدانند
به همه چیز عادت می کنند
خواه، با هم بودن ها
خواه، جدایی ها
عادت را دوست دارم
دست در دست او
از گذشته و آینده می گریزم
و در پشت لحظه ها مخفی می شوم
چشمکی به من می زند
و باهم، به گذشته و آینده می خندیم
ماه در آسمان به ما نگاه می کند
یاس ها عطر افشانی می کنند
و من و عادت
روی علفزار دراز می کشیم
و با لحظه ها در رویا غرق می شویم

محبوبه کیوان نیا

در پیله تا به کی بر خویشتن تنی

در پیله تا به کی بر خویشتن تنی
پرسید کرم را مرغ از فروتنی

تا چند منزوی در کنج خلوتی
دربسته تا به کی در محبس تنی

در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ
خلوت نشسته ام زین روی منحنی

هم سال های من پروانگان شدند
جستند از این قفس،گشتند دیدنی

در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ
یا پر بر آورم بهر پریدنی

اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!
کوشش نمی کنی،پری نمی زنی؟

نیما یوشیج

من شیفته خوشی های ساده ام

‏من شیفته خوشی های ساده ام
آنها آخرین پناه جان های محزون اند...