من از عهد ِعتیق

من از عهد ِعتیق

پیش از روز اول

چشم های تورا دیدم

و تنفس حیات

در خاکم دمیدن گرفت

مرا شبیه تو سرشتند

تو را

شبیه عشق

وجهان دلباخته ی ِانسان شد..


((نیلوفر ثانی))

دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است

دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است

میـان ما و رسیدن، هـزار فرسنگ است

مرا گشایش چنـدین دریچه کافــی نیست

هـزار عرصه برای پریـــدنم تنگ است

اسیــر خاکـم و پرواز، سرنوشتــــم بود

فـرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است

چگونه سر کنـد اینـجا ترانه ی خود را

دلی که با تپـش عشق او همـاهنگ است

هـزار چشـــمه ی فریاد در دلـم جوشید

چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است

مـرا به زاویه ی بـاغ عشق مهمان کـن

در این هزاره فقط عشق پاک و بی رنگ است

سلمان هراتی

خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید

خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید
گذر به سوی تو کردن
ز کوچه کلمات
به راستی که چه صعب است و مایه آفات
چه دیر و دور و دریغ
خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید

شفیعی کدکنی

با یار وُ دلش، مهربان خواهم بود

با یار وُ دلش، مهربان خواهم بود
از عشق ِزلال ِاو جوان خواهم بود

وقتی که مرا ز قلب ِخود نوشد مهر
چون رود به سوی ِ او روان خواهم بود

احمد پناهنده

در عصرِ نبودنت

در عصرِ نبودنت
در ایوان دلتنگی می نشینم
استکان استکان یاد تو را می نوشم
قند در دلم آب می شود
اشک از گوشه ی چشمم می افتد در آغوشِ لبخندِ نشسته بر روی لبهایم
و باز عشق
و باز عشق در جانم رخنه می کند!


فاطمه محمودی

غرقِ دریای نگاهت می شوم

غرقِ دریای نگاهت می شوم
کشتیِ جانم به ساحل شوق می نشیند
اشتیاق، موج بوسه می شود بر صخره ی پیشانیت
مرغ دل در هوایت اوج می گیرد
آبشارِ اشک از بلندای گونه هایم می ریزد بر دامنم، می شود دریای پر تلاطم دلتنگی
و من پناه می برم به آرامش آغوشت
و باز قاب عکست را به سینه می فشارم!


فاطمه محمودی

سخت تر از کار معدن

سخت تر از کار معدن

کار خداست

وقتی می خواهد

تو را

در من ریشه کن کند ..
.


((جلال حاجی زاده))

خیال تو

از خیال تو که توان جدایی ندارد خاطر من؛
هر دم نفست کلبه ویرانه ام را گلستان می کند


میلاد جعفری