ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می‌ شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما


ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما



مولانا

نسترن آفتاب ترس من

نسترن آفتاب ترس من
از شمعدانی ها بپرس
که آفتاب؛
عشق است و
تو
دلیل آن.

کوروش آسمانی

روزی نو آغازی نو

روزی نو
آغازی نو
جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟
تا در سپیده های تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی؟
دلم می خواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم
که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم
و لب پر زنان به بستر خود می روم
بی آنکه تو را ببینم
روزی تو
آغازی نو

جغرافیای خانه ی من، کجایی؟


"شمس لنگرودی"

گفت ببین یادش روشن می دارد..

گفت ببین یادش روشن می دارد..
ببین خودش باشد روشن می شوم!!
که یادش همچو سراب و خودش دریاست
دریاب که ما:
بر سرآب دیده دریا زاشک وخون کرده ایم

خدا به حضرت موسی گفت :

خدا به حضرت موسی گفت :
میخوام قومت و جوری بزنم نابودشون کنم
که هیچی ازشون باقی نمونه ...
موسی هم رفت و خبرو به قومش داد ...
مردم به تکاپو افتادن ترس گرفتشون ...
شروع کردن به دالان زیر زمینی کندن که برای عذاب برن داخلش ...
هر کسی هر چی میخواست بقیه بهش میدادن ...
همه به هم کمک میکردند تا موعد عذاب رسید ...
اما عذابی نیومد ...!!
همه رفتند پیش موسی و گفتند یا موسی ما رو مسخره کردی ؟!
اینهمه گفتی عذاب عذاب چی شد چرا نیومد ...
وحی آمد ما به مردمی که به خود رحم کنند رحم میکنیم ...
یارو برداشته پوشک بچه احتکار کرده اسم خودشم گذاشته
حاجی ، اسم خودشم گذاشته مسلمون ... مسلموونه ؟!!
نه بابا ، با اسم و ریشش نون میخوره ...
یارو رفته هفت هزار تا ماشین و انبار کرده به اسم مشکل فنی ...
ته و توش که در اومد یکیش آیینه نداشته یکیش ضبط ...
اسم خودشم گذاشته مسلمون ! آیا این مسلمونه ؟!!
یارو نشسته پشت میز ، مسئولیه که به خاطر این مردم اومده سر کار ...
اما به هر طریقی کار مردم و گره میکنه تا ناراضی بشن ...
خودش که داره بخوره ، بگرده بپوشه ، مردم ندارن برن بمیرن ...
آیا این مسلمونه ؟نه بابا وهابی و بهاییشم به فکر خودشون هستن ...
یارو با رای مردم اومده سر کار زلزله که اومد یعنی رفت برا همدردی ...
اما کفششم خاکی نکرد ، از ماشینش پیاده هم نشد ...
آیا این انسانه ؟! مسلمونیش و ول کن ....
درد زیاده حرف زیاده اما اونی که میاد میگه دین از سیاست جداس...
بدوون یه جا کارش میلنگه ...
چوون اونی که مسلمون باش حواسش هست چیکار میکنه ...
قدیما حوزه ها علمیه تو بازار بود بازاریا کلاس داشتن تو حوزه که چجوری
جنس بفروشن ، چجوری حلال حروم نکنن اونجوری میشدن حاجی بازاری ...
دین و از بازاری جدا کردن ، آیا خوب شد ؟
آدم خووب خووبه البته نمیخوام همه رو به یه چووب بروونم ...
کاش ما آدما برا لذت و هوس زودگذرمون خیلی کارا رو نمیکردیم ...
دل نوشت :
رسول اکرم(ص) فرمودند :
«ارحم من فی‌الارض، یرحمک من فی‌السماء»
به اهل زمین رحم کن تا آنکه در آسمان است تو را رحم کند...

وقتی فهمیدم

وقتی فهمیدم
شباهت عجیبی به عشق اولش دارم
غمی تمام چهره ام را سوزاند
چقدر بد است
سال ها بی خبر
بخندی
ببوسی
ولی خودت نباشی
چقدر سخت است
هر روز
مرده ای را ببینی که بیشتر از تو زندگی کرده
چقدر غم انگیز است

همه ی عمرت را
میزبان کسی باشی که عشقت میهمان اوست
چقدر صورتم درد دارد
کاش می شد آدم یقه ی خودش را بگیرد

رسول ادهمی

درد چگونه مرا شناسایی کرد ؟

درد
چگونه مرا شناسایی کرد ؟
نه گل‌سرخی روی سینه‌ام‌ سنجاق کرده بودم
نه قرار ملاقاتی با او داشتم
فقط تلاش می‌کردم
خودم را از مخمصه‌ی
آخرین ردپای مردی که رفته است

بیرون بیاورم

مرام المصری

گاهی پناه می برم به عطر چای،

گاهی پناه می برم به عطر چای،
به کیف آرایشم،
به آهنگ های شاد ...
گاهی
تمام سعی ام را می کنم
بعد...
با صدای بلند گریه می کنم فقط

| مهتاب یغما |