به خیالم قدم‌های تو بود

به خیالم
قدم‌های تو بود

که این‌ چنین تند
در سینه‌ام میزد

مرام_المصری



چه مدت ترک شده بودی

چه مدت ترک شده بودی
که این‌چنین وحشت زده ای ..
چه مدت رنج کشیده ای
تا چنین بی رحم شوی ..
وَ چندبار میانِ این و آن
من را مبهوت کرده ای
آه ای عشق ...

- مرام المصری / چون گناهی آویخته در تو
ترجمه: سید محمد مرکبیان / نشرِ چشمه

بیا... قهوه‌ای سفارش داده‌ام

بیا...
قهوه‌ای سفارش داده‌ام
و از ترسِ آنکه مبادا دیر برسم
کیف پولم را فراموش کرده‌ام.

مرام المصری

درد چگونه مرا شناسایی کرد ؟

درد
چگونه مرا شناسایی کرد ؟
نه گل‌سرخی روی سینه‌ام‌ سنجاق کرده بودم
نه قرار ملاقاتی با او داشتم
فقط تلاش می‌کردم
خودم را از مخمصه‌ی
آخرین ردپای مردی که رفته است

بیرون بیاورم

مرام المصری

آزادی

بر دیوارِ بازی مدرسه

با گچِ سفید

کلمه‌ی آزادی نوشته شده

با سر انگشتانِ بچه‌ها

بر دیوارِ تاریخ

آزادی نقشِ اسمِ آنها را کشیده

با خون


از کتابِ آزادی عریان می‌آید

((مرام المصری | ترجمه: سید محمد مرکبیان))

چشم به راهم

چشم به راهم
چشم به راه چه چیزی ؟
مردی که گل برایم می آورَد
و حرف های شیرین
مردی که من را می بیند و می فهمد
با من حرف می زند
و به من گوش می دهد
مردی که برایم گریه می کند
و من دلم برایش می سوزد و
دوستش دارم

« شاعر : مرام المصری

به خوابی عمیق فرو برو

به خوابی عمیق فرو برو
و در ذهنت
به بی خوابی من نپرداز
بگذار کمی
جاده های پوشیده از درخت را رویا کنم
و دشت های پهناور را
سوار بر اسب وحشی ام
من ، زنی هستم که فردا صبح
باید عاقل و آگاه باشد

« شاعر : مرام المصری »

تو را زیر بالشم پنهان می کنم

تو را زیر بالشم پنهان می کنم
شبیه کتابی ممنوعه
چراغ ها خاموش می شوند
و صداها می خوابند
سپس تو را بیرون می آورم

و حریصانه می بلعم

« شاعر : مرام المصری »

هرگز ترکت نمی کنم..

چسبیده ام به تو

بسان انسان

به گناهش

هرگز

ترکت نمی کنم..

"مرام المصری"