غرقِ دریای نگاهت می شوم

غرقِ دریای نگاهت می شوم
کشتیِ جانم به ساحل شوق می نشیند
اشتیاق، موج بوسه می شود بر صخره ی پیشانیت
مرغ دل در هوایت اوج می گیرد
آبشارِ اشک از بلندای گونه هایم می ریزد بر دامنم، می شود دریای پر تلاطم دلتنگی
و من پناه می برم به آرامش آغوشت
و باز قاب عکست را به سینه می فشارم!


فاطمه محمودی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.