هر روز اندکی مردن

هر روز
اندکی مردن
و گاه بسیار مردن
برای اینکه
زنده باشیم

.........
بیژن جلالی

عشق چیز مردانه ای ست

عشق چیز مردانه ای ست
گاهی لخت توی خانه می گردد
گاهی روی تختت می خوابد
و گاهی که می خواهی
روی شانه های ارضا شده اش گریه کنی

رفته است
................
سید مهدی موسوی

یک آغوش دِبش می خواهم..

یک آغوش دِبش می خواهم..
با بوسه ها ی لب سوزِ لب دوز...
کمی هم باران...
تو را هم می خواهم...
و موسیقی ملایم چشم های تو را
که در هوای دوستت دارم...
خیسِ خیس است...


#سوسن_درفش

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگون تر
امید از تو شیرین تر
نمی شود پاییز
فضای نمناک جنگلی اش
برگ های خسته ی زردش
غمگین تر از نگاه تو باشد
نمی شود که تو باشی، من عاشق تو نباشم
نمی شود که تو باشی
درست همین طور که هستی
و من، هزار بار خوبتر از این باشم
و باز، هزار بار، عاشق تو نباشم!
نمی شود، می دانم
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد

.........

نادر ابراهیمی

همیشه چیزی هست

همیشه چیزی هست
که پشت سر جا می‌ماند
همیشه چیزی در گذشته
چیزی در کاغدهای روی هم انباشته
لای کتابهای کتابخانه
روی آینه‌ی معوج در قاب
و یا
در تکان تکان‌های
دم بچه گربه‌ی روی دیوار
چیزی جا می‌ماند
و چیزهایی با آن
می‌میرند
همیشه چیزی هست

.............

هنگامه هویدا

جای آن‌که رعد باشم تا پریشانت کنم

جای آن‌که رعد باشم تا پریشانت کنم


کاش باران می‌شدم تا بوسه‌بارانت کنم


کاش دریا تا در آغوشت بگیرم موج موج


کاش ساحل... تا مگر بر سینه مهمانت کنم


یا نسیمی... دست پنهان نوازش بر تنت


یا زلال آب چشمه... تا دوچندانت کنم


عاقبت شاعر شدم، گاهی گریزِ در خودم


ناگزیرم می‌کند از خود گریزانت کنم


تو سراسر سازشی، شوق است آبادم کنی


من دمادم زلزله، بیم است ویرانت کنم


من زمستانم، نمی‌خواهم زمین‌گیرم شوی


تو بهارانی، نمی‌خواهم زمستانت کنم


می‌روی، باشد! ولی ای خوب! پیش از رفتنت


این غزل را هم بخوان، شاید پشیمانت کنم

 

سعید پورطهماسبی