قول دادم که پنجاه بار تو را ذبح کنم

قول دادم که پنجاه بار تو را ذبح کنم
اما وقتی پیراهن آغشته به خونم را دیدم
مطمئن شدم که خودم ذبح شدم
مرا جدی نگیر
وقتی عصبانی می‌شوم...

وقتی از کوره در می‌روم...
وقتی آتش می‌گیرم...

وقتی خاموش می‌شوم
من از شدت صداقت دروغ می‌گفتم
و خدا را شکر که دروغ گفتم.


"نزار قبانی

تمام سال‌ها با تو آغاز می‌شود

تمام سال‌ها با تو آغاز می‌شود
و در تو به پایان می‌رسد
در سالی که گذشت
تو سلطان من بودی
و در سالی که خواهد آمد
همچنان سلطان من خواهی ماند


« شاعر : نزار قبانی » ...

وقتی تو را دوست می دارم

وقتی تو را دوست می دارم

بارانی سبز می بارم

بارانی آبی

بارانی سرخ

بارانی از همه رنگ

از مژگانم گندم می روید

انگور

انجیر

ریحان و لیمو

وقتی تو را دوست می دارم

ماه از من طلوع می کند

و تابستانی زاده می شود

و چشمه ها سر شار می شوند

وقتی به قهوه خانه می روم

دوستانم

گمان می کنند که بوستانم

(نزار قبانی)

زیباترین چیز درباره ی عشق این است

زیباترین چیز درباره ی عشق این است

که نه عقلی دارد و نه خردی

زیباترین چیز درباره ی عشق این است

که روی آب راه می رود


و غرق نمی شود

(نزار قبانی)

در خیابان های شب

در خیابان های شب

دیگر جایی برای قدم هایم نمانده است

زیرا که چشمانت

گستره ی شب را ربوده است.

(نزار قبانی)

میان من و تو

میان من و تو

بیست سال فاصله

اما زمانی که لب های تو

بر لبانم ارام می گیرند

سال ها فرو می ریزند

وشیشه ی یک عمر می شکند

(نزار قبانی)

چگونه می‌توانم

چگونه
می‌توانم
آن را
که در قلبم
لَمس کردم را
فراموش کنم!


نزار_قبانی

تو شهرِ منی...

‌و من چرا از شهر‌ها و سرزمین‌ها حرف می‌زنم؟
تو شهرِ منی...
چهره‌ات وطن من است
صدایت وطن من است


نزار_قبانی

چه فایده از دوست‌داشتنم؛

چه فایده از دوست‌داشتنم؛
وقتی مرا نمی‌فهمی،
دلتنگم می‌شوی ولی به دنبالم نمی‌گردی،
که من قسمتی از توام، اما مهمترینِ تو نه.

نزار قبانی

تمام گل هایم محصول باغ تو

تمام گل هایم
محصول باغ تو
 
باده ام
ارمغان تاک تو

انگشتری هایم
از کان طلای توست

و شعرهایم
امضای تو را در پای خود دارد

ای که قامتت
از بادبان بالاتر
و فضای چشمانت
گسترده تر از آزادیست
تو زیباتری
از کتاب های نوشته و نانوشته من
و سروده های آمده و نیامده ام


نزار قبانی