نمی‌توانم نامت را در دهانم و تو را در درونم پنهان کنم ؛

نمی‌توانم نامت را در دهانم و تو را در درونم پنهان کنم ؛
گل با بوی خود چه می‌کند؟
گندم‌زار با خوشه‌اش؟
طاووس با دُمَش؟ چراغ با روغنش؟
با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم وقتی مردم تو را در حرکات دست‌هایم ، موسیقی صدایم ، و توازن گام‌هایم می‌بینند ؟!

همه‌ی زنان

همه‌ی زنان
با حضور زنی دیگر فراموش نمی‌شوند!
زنی وجود دارد که اگر گم شد،
تمام زندگی‌ات را
برای جمع کردن چهره‌اش
از صدها زن دیگر،
می‌گذرانی و پیدایش نمی‌کنی!

نزار قبانی

من در مربعی هستم

من در مربعی هستم
که نوشتن نام دارد
نه می‌توانم از بند تو رهایی یابم
و نه می‌توانم از خودم رها شوم !
کجایند دستانت
تا به روزهای آینده‌ام روشنا ببخشند ؟

#نزار_قبانی

هر گاه زنی بر تو پناه آورد برای او بمیر !

هر گاه زنی بر تو پناه آورد برای او بمیر !
چرا که زنی هیچگاه به مردی پناه نمی آورد
جز اینکه نزد او از بزرگترین مردان باشد ...

در خیابان‌های شب

در خیابان‌های شب
جایی برای گشت و گذارم نمانده است
چشمانت همه‌ی فضای شب را در بر گرفته است...

نزار قبانی 

وقتی خدا زنان را بین مردان تقسیم کرد ؛

وقتی خدا زنان را بین مردان تقسیم کرد ؛
و تو را به من داد
احساس کردم به من شراب داده
و به دیگران گندم !!

مرد، یک دقیقه نیاز دارد

مرد، یک دقیقه نیاز دارد
که عاشق زنی شود...
و روزگاران بسیار
که فراموش کند...


نزار قبانی

چشمانت آخرین چیزی‌ست

چشمانت

آخرین چیزی‌ست

که از میراثِ عشق،

باقی می‌ماند!


| نزار قبانی |

آن هنگام که خواهان عشق‌ اَند

آن هنگام که خواهان عشق‌ اَند

زیباترین واژه ها را می‌آورند

برای نفوذ در قلب ها

و آنگاه که می‌خواهند بروند

پِی کمترین بهانه ها هستند

برای شکستن دل‌ها


نزار قبانی

فراوان دوستت دارم

فراوان دوستت دارم
فراوان...
و از همان آغاز میدانستم
میدانستم که شکست خواهم خورد
و لا به لایِ فصل های قِصه
کُشته خواهم شد
و سرم به سوی تو حَمل خواهد شد
و فراوان خوشحال میشدم
به زیبایی این پایان....!

نزار قبانی