ای خدای بزرگ مارازآفات زمینی نجات بخش

ای خدای بزرگ مارازآفات زمینی نجات بخش

درگذر زگناهان مازعصیان دینی نجات بخش

ازکج رفتاری ما بدیگران ببخش مارایاری کن

بدخواهان ماراهم ازجهل بیخردی نجات


محمودفتحی چقاده

دشتی که پرازگل است

دشتی که پرازگل است درباورمن روزی خزان خواهدشد
فواره چون بلند شود روزی سرنگون خواهد شد
گفتیم و شنیدند و جوابی نشندیم هرگز
بارها گفته ایم و میگویم همانا همان که خواهد شد
گرچه ماها نباشیم تابدانیم چسان خواهد خواهدشد
واره راسیل خواهدبرد دنیا تماشا گرآن خواهدشد

محمودفتحی چقاده

گویند کسانی اوثاریه ی انگورخوش است

گویند کسانی اوثاریه ی انگورخوش است

من میگویم درفصل بهارو روی چمن دامن حور خوش است

ازدست نبایدخلوت صحرو غمزه های یار

یک بوسه هم گرطلب کنی بازورخوش است

محمودفتحی چقاده

ب عین و شین و قافت توقسم که

ب عین و شین و قافت توقسم که
این دنیا نمی ارزید
ب یک دم عین و شین وقاف تو

محمودفتحی چقاده

هر دم خبر دادم کسی خبر ندارد

هر دم خبر دادم کسی خبر ندارد
یک رهگذر از خبرم خبر ندارد
شیرین خبر از تیشه ی فرهاد ندارد
هیچکس خبر از شیرین فرهاد ندارد
بامی که بر سر آن جغد نشیند
ویرانه شده و جای آباد ندارد
بیستون بدون عشق فرهادی ندارد

کوتاه کنم سخن دشت خزان را
این غصه دراز است و پایان ندارد

محمودفتحی چقاده