دلم می خواهد هر برگ افتاده از شاخه را

دلم می خواهد
هر برگ افتاده از شاخه را
در آغوش بگیرم
وقتی بیاد می آورم
تو چقدر پاییز را
دوست داشتی


#محمد_شیرین_زاده

هنوز نبودنت را عادت نکرده ام ...

هنوز نبودنت را عادت نکرده ام ...

چشمانم را دوخته ام به انتهای جاده ...

باور دارم تو خواهی آمد ...

و از پشت سر با دستانت ...

چشمانم را می گیری و مرا می خوانی ...

آن روز همه تنهایی ام خواهد مرد ...

 

((محمد شیرین زاده))

در ازدحام درد

در ازدحام درد

ترجمان اعجاز

دست های تو ...



((محمد شیرین زاده))

خسته شدن

هر پرنده ای

یک روز

از پرواز

خسته می شود
هر آدمی

یک روز

از زندگی ...



((محمد شیرین زاده)

خشم گلوله

خشم گلوله
سینه اش را شکافت
تنها به #جرم این که
او یک پرنده بود
...

محمد_شیرین_زاده

صبح من چه زیبا می شد

صبح من
چه زیبا می شد
چه زیبا!
اگر تو آن کسی بودی
که زنگ خانه ام را
می زدی ...


((محمد شیرین زاده))

عشق با بوسه عمیق می شود

عشق
با بوسه عمیق می شود
شعر
با نگاه تو ...


((محمد شیرین زاده))

می دانی روزی که بدون صبح بخیر تو آغاز شود

می دانی
روزی که بدون صبح بخیر تو آغاز شود
چه طعمی دارد؟
می دانی
وقتی گل سرخ
در گلدان پژمرده میشود
چه حالی دارد؟
نه ،نه ، نه
هرگز نمی دانی
تابحال
در کوچه های شهر گم شده ای؟
چشم باز کنی
سر از کوچه ای در بیاوری که
روزی در آن
معشوقه ات را بوسیده ای
آهسته باران بگیرد
حضور غائبش را
احساس کنی
بخواهی در آغوشش بگیری
و او آنقدر دور شده باشد که
هر چه صدایش کنی
نشنود؟
نه ، عزیز من
تو از رنج عشق هیچ نمی دانی
من ، نه شاهزاده رویا هستم
و نه اسب سفیدی دارم
تنها شاعری هستم که
تو را به وسعت کلمه عشق
در آواز چکاوک ها
دوست دارم
حالا که رازم را به تو گفته ام
دلت می آید نیایی ؟


((محمد شیرین زاده))

جای پاهایت بر ساحل

جای پاهایت بر ساحل
دریا را عاشق کرده بود
تو که رفتی
همه گفتند : دریا طوفانی شده
بیخود گفتند
دریا تنها دلش تنــــــــــگ شده ..
((محمد شیرین زاده))