اول آبی بود این دل ، آخر اما زرد شد

اول آبی بود این دل ، آخر اما زرد شد
آفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شد
آفتابی بود، ابری شد، ولی باران نداشت
رعد و برقی زد ولی رگبار برگ زرد شد
صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه
آه ، این آیینه کی غرق غبار و گرد شد
هر چه با مقصود خود نزدیک‌تر می‌شد، نشد
هر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد
هر چه روزی آرمان پنداشت، حرمان شد همه
هر چه می‌پنداشت درمان است، عین درد شد

قیصر امین پور

هر چه گفتم هیچ کس نشنید یا باور نکرد

هر چه گفتم هیچ کس نشنید یا باور نکرد
من دهانی نیستم از زمره ی این گوش ها

گر من به شوق دیدنت

گر من به شوق دیدنت
از خویش می‌روم٬
از خویش می‌روم
که تو با خود بیاری‌ام...

من از تو ناگزیرم

من از تو ناگزیرم
من
بی نام ناگزیر تو می میرم...

روبه‌روی آفتاب روی تو

روبه‌روی آفتاب روی تو
ذره‌ای گردم، غبارم،
هیچ
هیچ...

- قیصر امین‌پور -

نام تو

نام تو
رازی نوشته بر پر پروانه‌هاست
گل‌ها همه به نام تو مشهورند

آیینه‌ها
از انعکاس نام تو می‌خندند
در کوچه‌های خاطره باران
وقتی که خوشه‌های اقاقی
از نرده‌های حوصلهٔ دیوار
سر ریز می‌کنند
و در مشام باد
عطر بنفش نام تو می‌پیچد

نامت
طلسمِ بسمِ اقاقی‌ها است.


قیصر_امین‌_پور

زندگی بی عشق گر باشد؛

زندگی بی عشق گر باشد؛
لبی بی‌خنده است
بر لب بی خنده باید
جای خندیدن گریست ...

قیصر_امین_پور

آه، ای شباهت دور!

آه، ای شباهت دور!
ای چشم های مغرور!
این روزها که جرأت دیوانگی کم است 
بگذار باز هم به تو برگردم!
بگذار دست کم 
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم!
بگذار ...
بگذریم!
این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است!

#قیصر_امین_پور

یارا یارا گاهی دل ما را

یارا یارا گاهی دل ما را
به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را چو مسیحا
به دمیدن آهی روشن کن
بی تو برگی زردم
به هوای تو می گردم
که مگر بیفتم در پایت
ای نوای نایم
به هوای تو می آیم
که دمی نفس کنم تازه در هوایت
به نسیم کویت ای گل
به شمیم بویت ای گل
در سینه داغی دارم
از لاله باغی دارم
با یادت ای گل هر شب
در دل چراغی دارم
باغم بهارم باش
موجم کنارم باش
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
به نسیم کویت ای گل
به شمیم بویت ای گل
در سینه داغی دارم
از لاله باغی دارم
با یادت ای گل هر شب
در دل چراغی دارم
باغم بهارم باش
موجم کنارم باش
بی تو برگی زردم
به هوای تو می گردم
که مگر بیفتم در پایت
ای نوای نایم
به هوای تو می آیم
که دمی نفس کنم تازه در هوایت
بی تو برگی زردم
به هوای تو می گردم
که مگر بیفتم در پایت
ای نوای نایم
به هوای تو می آیم
که دمی نفس کنم تازه در هوایت
تا فدا کنم جان و دل برایتᗰ


قیصر امین پور*یارا یارا*

ما بی صدا مطالعه می کردیم

ما بی صدا مطالعه می کردیم
اما کتاب را که ورق می زدیم
تنها
گاهی به هم نگاهی...

ناگاه
انگشت های "هیس"
ما را
از هر طرف نشانه گرفتند
انگار
غوغای چشم های من و تو
سکوت را
در آن کتابخانه رعایت نکرده بود!

قیصر امین پور