خواستیم از کلمه بگذریم

خواستیم از کلمه بگذریم
سکوت حاکم شد
خواستیم از سکوت بگذریم
دنیا لبریز هیاهوی ِبی انتها شد
خواستیم ازهیاهو بگذریم
تنهایی انبوه شد
خواستیم از تنهایی بگذریم
دلمان عاشق شد
عشق بود اما تنهایی، هزار برابر شد
و بعد هرچه کردیم
از تنهایی خلاص نشدیم
ماندیم و ماندیم تا همه چیز تمام شد ..

نیلوفرثانی

ای دل به خدا قسم، ضرر دارد عشق

ای دل به خدا قسم، ضرر دارد عشق
صد درد و هزار دردسر دارد عشق

هشدار مرا از این رباعی بشنو
از حادثه دور شو، خطر دارد عشق

جمیله موسوی

نظر بر عشق مکن ای جان دیگرجانان نخواهد رفت

نظر بر عشق مکن ای جان دیگرجانان نخواهد رفت
به رمز عاشقان هر دم جگر از جان نخواهد رفت
بیاد روزی عاشقم نمی دانی رهایم کرد
ز سوز دل ننال ای دل بهرجا جان نخواهد رفت
اگر گفتم من عاشقم تو گفتی حال من بهتر
ز عشق عاشقی اکنون دل و جانم نخواهد رفت
منم با چشم گریان همدمی گریه می کردم
ز آن روزی رها کرد ی دلم گریان نخواهد رفت
منم محو تماشایت بدنبالت روان گشتم
چنان با سوز دل گفتی نخواهم جان نخواهد رفت
هنوزم سالها بگذشت چنان در قلب من باشی
نمایان جای خنجر بود بیاد جان نخواهد رفت
اگر حالا تمام گشتن تمام قصه های ما
منم ازنو نویسم جان ز جانان هم نخواهد رفت
اگر بابت جفا کردن خودت همچون نمی دانی
بیاد پول زیور باش ,زمهدی جان نخواهد رفت


مهدی دانش شهیدانی

نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم؟

نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم؟
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌شناسیدم؟
بـــا شما طی‌کـــــرده‌ام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا می‌شناسیدم؟

راه ششصدســاله‌ای از دفتر "حــافظ "
تا غزل‌های شما، ها! می‌شناسیدم؟


این زمانم گــــرچه ابر تیره پوشیده‌است
من همان خورشیدم اما، می‌شناسیدم

پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، می‌شناسیدم

می‌شناسد چشم‌هایم چهره‌هاتان را
همچنانی که شماها می‌شناسیدم


اینچنین بیگــــانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا!، می‌شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریـــا! می‌شنـاسیدم

اصل من بــــودم , بهــانه بود و فرعی بود
عشق"قیس"و حسن"لیلا" می‌شناسیدم؟

در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من!
من بریدم "بیستون" را می‌شناسیدم

مسخ کرده چهره‌ام را گرچه این ایام
با همین دیدار حتی می‌شنـاسیدم


من همانم, آَشنــای سال‌هـای دور
رفته‌ام از یادتان!؟ یا می‌شناسیدم!؟

امان از دوستت ‌دارم ‌هایی که ردپایشان؛

امان از دوستت ‌دارم ‌هایی که ردپایشان؛
نمی‌گذارد این یک لقمه پاییز,
بی دردسر از گلویمان پایین برود...

محمد مبرا