عاشقم نه از روی هوس که گُنهه باشد

عاشقم نه از روی هوس که گُنهه باشد
شوق دل با تو میگویم که بدانی حالم‌
شبُ روز ورد زبانم هست نامت
جُرعه ای نوشیده ام از این جام عشق
عهد بستم که جان نثارت بکنم
خود میدانی در این عالم
فقط دل به وصال تو دادم
شرط انصاف نیست که قبولم نکنی
راست میگویم شیفته ام
تا که بگذارم سر بر بالینت
شکوفا شوم در آغوشت همچو گل
نازنین گرخواهی پَر پَرم کن
گرخواهی در بَرت آرامم کن

رحمان امیری

عجب بازاری

عجب بازاری
بر پا شده در این شهر
صداقت خریداری ندارد
بازار دروغ و نیرنگ
هست داغ داغ
انگار که دگر نیست
کاسب حبیب خدا
شده اند همه مُرید شیطان
صبح تا به شب
قسم می خورند به الله
تا به فروشند به مردم
جنسای بُنجُل تهه انبار
از کجا آمده
این همه فریبُ نیرنگ
بازارها کشته
این چُنین بی رونق
نه خیری است
نه برکتی
شده همه فریبُ نیرنگ


رحمان امیری

از بهشت تا جهنم راهی نیست

از بهشت تا جهنم راهی نیست
مشخص شده هر دو راه
محک می‌زند ایمان شخص را
گر به چپ روی یا راست
مانع ای نیست
خواهی بشکن دل
چند صباحی هم ظلم کن
خواهی دل به دست آور
یتیمی را شاد کن
عاقبت همه مرگ است
یقیناً بهشت و جهنم
در کار است
انتخاب مقصد با توست
راهی شو
هر راهی که تو خواهی
مهیاست


رحمان امیری

خوب میدانم , عشق من

خوب میدانم , عشق من
غم دوری تاوان دارد
دل بیقرار و اشک بی امان دارد
خاطرات تلخ شیرین
نقش بسته , در دفتر دلم
می‌سوزم در طب عشقت , شبُ روز
ندارد دگر تحمل , تن رنجورم
تا که بشینم در انتظار , سال های سال
کاش برآید نسیمی , از سوی شیراز
برساند به مشامم , بوی عطر نارنجُ گل یاس


رحمان امیری