تو خواهی رفت،

تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند

چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟


بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما

تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند...

حسین زحمتکش

قدم بزن همه شهر را به پای خودت

قدم بزن همه شهر را به پای خودت

و گریه کن وسط کافه ها برای خودت

 

تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی

برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت!

 

| حسین زحمتکش |

 

سپرده ام به خدا هر چه کرده ای با من

سپرده ام به خدا هر چه کرده ای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو

((حسین زحمتکش))

تو دل بستی به معشوقی

تو دل بستی
به معشوقی
که خود معشوق ها دارد

رها کن ای دل غافل
خدای بت پرستت را.


حسین_زحمتکش

پشت پلکت حبس کردی شور اقیانوس را

پشت پلکت حبس کردی شور اقیانوس را
لا به لای گیسوانت جاده ی چالـــوس را

شهـرت قـد بلـند و چشـم هـای روشنت
می کشد تا قلب تهران دختران روس را


چـادر گلـدار سرکـردی و راه افتـاده ای
دربیـاور بــا خرامیـدن، لـج طاووس را

تا که می آیم به طعم دلخوشی عادت کنم
می نشانی بر لبانم مزه ی افسوس را

یا که دست از قهر خود بردار و دستم را بگیر
یا بگیر از دست من این حس نامانوس را
حسین زحمت کش

خرابت میکند چشمان آبادی هر از گاهی

خرابت میکند چشمان آبادی هر از گاهی
به آتش می کشاند شهر را بادی هر از گاهی

تو شیرینِ هزاران خسرو هم باشی دلم قرص است
که می افتد به یادت عشق فرهادی هر از گاهی

تو رستم باش و من سهراب، اما خوب میدانم
که می افتد به پای صید، صیادی هر از گاهی


تو با من سرگرانی و من از قهر تو غمگینم
ولی شادم به اینکه با کسی شادی هر از گاهی...

هرلحظه بی تو بودن من

هرلحظه بی تو بودن من

سال ها گذشت

من از تمام مردم دنیا مسن ترم...!!

"حسین زحمتکش"

قطاری کهنه ام، اما چه جای شکوه از مردم؟!

قطاری کهنه ام، اما چه جای شکوه از مردم؟!
شکسته شیشه ام را سنگِ لطفِ همقطارانم

#حسین_زحمتکش

با خنده کاشتی به دل خلق ، "کاش ها"

با خنده کاشتی به دل خلق ، "کاش ها"

با عشوه ریختی نمکی بر خراش ها  

 

هرجا که چشم های تو افتاد فتنه اش

آن بخش شهر پر شده از اغتشاشها

 

گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش!

معشوقه بودن است و «بریز و بپاش» ها

 

ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا؟

دنیا پر است این همه از خوش تراش ها؟!

 

از بس به ماه چشم تو پر میکشم? شبی

آخر پلنگ می شوم از این تلاشها!


"حسین زحمتکش"

بین بهشت و لمس تو، ترجیحِ من تویی

بین بهشت و لمس تو، ترجیحِ من تویی
از دینِ خویش و بر تن تو، دست می کشم

"حسین زحمتکش"