بین خودمان باشد

بین خودمان باشد

           من تمام شعرهایم را

              از روی دستِ خیال تو می نویسم

           نگذار کسی بفهمد

              من شاعر نبوده ام

           بین خودمان باشد


پرویزصادقی

با نگاهی ساده /

با نگاهی ساده /
غرق شدم در مردمک چشمان سیاهت
آری / به سادگی همین شعر
عاشق شدم

نیماهوشمند

در درونم دارد این دل باز عاشق می شود

در درونم دارد این دل باز عاشق می شود
شهروند شهر رویایی سابق می شود

تا نگاهت می کنم لبهای من با خنده ای
بر غزلخوانی چشمان تو لایق می شود

ماهی قلبم درون تنگ تنهایی خود
باز با یاد تو عاشق مثل وامق می شود

راهی دریای پر عمق نگاهت می شوم
دستهای تو برایم لنج وقایق می شود


ساعتم سرگیجه میگیرد بدون عطر تو
عطر تو می پیچد و مست دقایق می شود

ریشه می گیری درونم بی مهابا گل کنی
جان من با نام تو غرق علایق می شود


مهساپارسا

حال که از ساده‌ترین چیزها متاثر می‌شوی،

‌حال که از ساده‌ترین چیزها متاثر می‌شوی،
بسی رنج خواهی برد دوستِ من،
این جهان با آدم‌های بسیار حساس،
سر سازگاری ندارد.

غادةالسمان

خواب دم صبح

خواب دم صبح
آرامش پس از آزادی،
آی عشق!
سری به خانه من نزدی

ومن
سالهاست
در انتظار تو
تمام دلتنگی هایم را
در آسمان خوابهایم،
قطره قطره
بر شیار گونه ام
می بارم...

سید مجید حسینی

سنگی پرتاب کن!

سنگی پرتاب کن!

زخمی نمی‌شود

روحِ رودخانه‌ای‌ام.

(مریم اسحاقی)

از بهار تقویم می ماند

از بهار تقویم می ماند

از من

استخوان هایی که تو را دوست داشتند. 

(الیاس علوی)

سکوتِ پنجره

سکوتِ پنجره

حنجره ای ست

که در نهایتِ شب گشوده می شود

(حسین سعیدی)