روح من هر شب

روح من هر شب
به اتاقش سر می زند
او همیشه فکر می کند
باد پرده ی پنجره اش را تکان می دهد
گفته بودم / هر جا هستم ،نیستم/ قلبم پیش اوست

نیما هوشمند

عاشق ترین عاشق دنیا بود

عاشق ترین عاشق دنیا بود
اگر،معشوقه ام بودی
حالا که نیستی
تنهاترین تنهای دنیا شده ام
ببین بود و نبودت
برایم " ترین ها " را به ارمغان می آورد


نیما هوشمند

دستانم را بعد از مدت ها دیدی

دستانم را بعد از مدت ها دیدی
پینه بسته بود / اخم کردی / رفتی
افسوس ندانستی
من سال ها "کارگر" خیابان های چشمانت بوده ام

نیماهوشمند

مرا در خانه تنها نگذار

مرا در خانه تنها نگذار
بدون اکسیژن نگاهت
هر دقیقه،یک سال پیرتر می شوم
به خیابان می روی
نیم ساعت بعد
بر می گردی
و تو روی کاناپه
عاشقی را با موی سپید می بینی
که سی سال از عمرش گذشت
ه

نیماهوشمند

بعضی ها شعر می گویند چون شاعرند

بعضی ها شعر می گویند چون شاعرند
من چون نتوانستم دردهایم را روی بوم نقاشی کنم
شاعر شدم
من شعر می گویم چون تنها هستم

نیماهوشمند

با نگاهی ساده /

با نگاهی ساده /
غرق شدم در مردمک چشمان سیاهت
آری / به سادگی همین شعر
عاشق شدم

نیماهوشمند

جنون جنسیت نمی شناسد

جنون جنسیت نمی شناسد
من زن هایی دیده ام ، مجنون
و مردهایی که لیلی شده اند
دیروز زنی در خیابان پرواز می کرد
فریاد می زد:
" عاقبت بوسیدمش "

نیما هوشمند