شده که نسخهی درمانِ تو پاییز شود؟
زرد و نارنجی و قرمز به تو تجویز شود؟
سیب بر روی لبت میرسد امّا دانی...
قُرصِ درمانِ تو صد دانهی خونریز شود؟
بم و کرمان و دلت یزد کویری باشد...
قلبت امّا به یک آن ساکن تبریز شود؟
دو رِ می فایِ قدمهای تو اعجاز کند...
خش خش برگ نوایی طربانگیز شود؟
پُشت یک پنجره بنشینی و باران بزند...
پیکات از چِک چِکِ نابش پُرو لبریز شود؟
تو دمی خاطرهبازی بکنی با جرو جر...
ابرو بارانِ غمانگیز دلاویز شود؟
بروی کافه و تنها بنشینی امّا...
عشق از راه رسد مهر دلانگیز شود؟
اَبر بالایِ سَرت نقش ببندد, بپرد...
ناگهان بوسه به لبهای تو واریز شود؟
لَبِ فنجان, لَبِ فنجان, لَبِ فنجان و لَبَش...
لَبَش آرایهی تکرار و شِکَرریز شود؟
حُسنِ یوسف که زُلیخا به عمل آوردست...
غُنچهاش مست و شُکوفا شُده گُلریز شود؟
مجد پاییز برقص آمده با این غزلت
شده ارشاد بگوید به تو پرهیز شود؟
علیاکبر مجدراد
کدام جاده
کدام راه
قصه ی عشق چیده برمسیر دیدار
من هنوز تکلیفم را
با کوچه های بن بست روشن نکرده ام
باقر اکبری
برگشتن تو
نفرت انگیز است
اما متحیرم
از این شور و اشتیاق
که می جوشد.
من شنیده بودم
که عشق, عقل را به صُلابه میکِشد,
اما نمیدانستم
نفرت را هم میکُشد.
چی ماه بخشنده
چشمهایت
مرا بی خواب
کرده است
هر صبح
برای تماشایت
بیدارم
فائزه حسینی
می گردم
به دنبال تکه های گم شده ام
نمی دانم
چند قرن است که این درب بسته شده
از لابلای چادرهای سیاه
صدای گریه
دیگر خیس نمی شوم
هجوم مورچه ها
اختلاف بر سر تکه ای از مغزم
رنگ چشم هایم را فراموش کرده ام.
معصومه صفری
تصویرت را
کرده ام سیبل ِ دارتَم
اما
هیچ تیری
روی تو
فرود نمی آید...!
بهرام شریفی