تصویر زیبای تو در فنجان من افتاده است

تصویر زیبای تو در فنجان من افتاده است
قند لب سرخ تو در قندان من افتاده است

سر می کشم چایی که لبریز از هوای گریه هست
می نوشم اشکی شوق که از چشمان من افتاده است

تا آمدی تن را به دست باد قاصد دادی و
گل های خوش عطر تو در دامان من افتاده است

عمرم گذشت ای نازنین دل را نبخشیدم به کس
تو آمدی و عشق هم در جان من افتاده است

تقدیر!!!ممنونم ز تو دادی به من، این هدیه را
از من مگیر این گل، که در گلدان من افتاده است


طیبه حسنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.