دل به دریا زدنت گرچه تماشا دارد

دل به دریا زدنت گرچه تماشا دارد 

تو نباشی چه تماشا لب دریا دارد؟

بویی از پیرهنت نیز‌ به من بازنگشت 

این چه تقدیر غریبی‌ست زلیخا دارد؟

آب در دیده و آتش به دلم، غیر از من 

آنچه خوبان همه دارند که یکجا دارد؟

من تو را سیر ندیدم که گذشتی از من 

با نگاه تو نگاهم چه سخنها دارد

سیبِ از شاخه جدا گشته‌ی من! بعد از تو 

مرگ ‌بر‌ جاذبه‌ای باد که دنیا دارد


((مژگان عباسلو))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.