سیبم را دو پاره می‌کنم

سیبم را دو پاره می‌کنم
نیمی تو
و نیمی من
لبخندم را دو پاره می‌کنم
نیمی تو
و نیمی من
غمم را به تو نمی‌دهم
به مثابه بازپسین نفسی
به سینه می‌گذارمش


عبدالله پشیو شاعر کرد عراق
مترجم : آرش سنجابی

در چشمانم خیره نشو

در چشمانم خیره نشو
تو خوب می دانی چه اندازه عاشق توام
شاید در این نظاره کردن ها
تیر عشقی به سویت پرتاب کنم


کژال ابراهیم خدر
مترجم : بابک صحرانورد

تو که می آیی

تو که می آیی
چه روشن میشود این سوی چشمام
و لبخندی که در کنج دلم لرزان صدایت میکند
جانم...
خوش آمدی
و من نامت را «سپید روشن»گذاشتم


پیروز پورهادی

روئیدی در قلب من

روئیدی در قلب من

به‌سان گل کوچکی

که کنار دیوار می‌روید؛

همین‌قدر ناخواسته،

عاشقت شدم... .


((غاده السمان))

برایم شعر بخوان

برایم شعر بخوان
تنها دلیل خوب ماندن
برایم شعر بخوان
تا جسم خفته ام را از آرامگاه شاعران مرده
خارج کنم
برایم شعر بخوان
روح گمشده ی بی طاقت من
برایم شعر بخوان
و مرا به آغوش دوباره ات دعوت کن ؛
برایم شعر بخوان

محمدرضا باصری

مرا که شانه‌ام

مرا که شانه‌ام
از حمل آفتاب خَم است
به جز پناه دو دستِ تو سایبانی
نیست…!

قیصر_امین‌_پور

هر روزصبح ازخاکسترم برمی‌خیزم

هر روزصبح ازخاکسترم برمی‌خیزم

تا دوستت داشته باشم

دوستت داشته باشم

دوستت داشته باشم... 


غاده السمان