بعضی انسان‌ها را

بعضی ترانه‌ها را
می توان
بارها و بارها
گوش داد

بعضی انسان‌ها را
می‌توان
بارها و بارها
دوست داشت


ایلهان برک

همین حوالی ام، در کوچه پس کوچه های اردیبهشتت

همین حوالی ام، در کوچه پس کوچه های اردیبهشتت
در میان بارانهای پریشانم باز امشب برایت مینویسم
روی بوی موهای باران خورده ات نفیسی عمیق میکشم

قدم میزنم در خیالم، باران می‌زند، تو را می‌بینم
از همین باران نفس میکشمت،
به عطر گلهای یاس شمعدونی صدای می‌کنم

من. را ببین همین حوالی ام اردیبهشت را برایت تفسیر میکنم
اردیبهشت موهای خیس تو زیر بارانهای بهاریست
عطر گلها، از اندام تو نشات می‌گیرند

زیبا، نگاهی، کلامی، مهمانم نمیکنی
باز خوره افتاده به تنم چنگم می‌زند
قلبم به خاطرت روزی چند بار چکاپ می‌شود

می‌شود گاهی میان نگاهت،
بیاندازی با آن چشمان خمارت
به این عاشق تک نگاهی


سعید خرسند

میم عطر نفس های یار می آید

شمیم عطر نفس های یار می آید
صدای بربط و چنگ و دو تار می آید

دوباره مهر پر از مهربانی‌ام آمد
خبر رسیده که با ما کنار می آید


چه گفتگوی قشنگی‌است خش خش پاییز
صدای عاشقی روزگار می آید

هوای نم نم باران چقدر نزدیک‌است
و باز بغض پر از انتظار می آید

من و نگاهِ تو عاشق‌تریم در پاییز
که گفته عشق فقط در بهار می‌آید؟

که گفته فصل پُر اندوه فصل پاییزست؟
و یا رخش به نظر زرد و زار می آید

تو آن نسیم قشنگی که در هوا پیچید
تو آن گلی که به یمن ات بهار می آید


مهین خادمی

عشق تو بارانى‌ست

عشق تو بارانى‌ست
‏که وقتی من تشنه‌ام
و به او پناه مى‌برم
‏یکباره بند مى‌آید

عشق تو بارانى‌ست
‏که وقتی در خانه‌ام و تشنه نیستم
‏یکباره شروع به باریدن مى‌کند


شیرکو بیکس

و رویا،

و رویا،

که روزی خیال می‌کردیم تعبیر خواهد شد

تنها، حباب رنگی بزرگی بود

که به اشاره‌ی انگشتی

در هم شکست...


((مریم ملک‌ دار))

با باران می بارم

با باران می بارم

و با تو سرازیر می شوم

به دشت نابِ احساس

آنجا فصل ها در گذرند

زمستان که گرمِ همیم

بهار اما

فصل شکفتن و گل دادن است

با هم می شکفیم و گل می دهیم

آنگاه

تابستان با همه ی سبزی اش

به سراغ یکی شدنمان

می آید و ما

تا پاییز دگر

همچنان عاشق هم می مانیم

 

((وحید معتمد نژاد))