تو نمی دانی

تو نمی دانی
که انار به لب های سرخ ات
حسادت می کند
و نمی شنوی زمزمه های پاییز را
که خنده هایت را دوست دارد

آری
انگار این دریای ناآرام
همچون من
بی قرارِ موج زیبای گیسوان توست...
میان این همه جنجال
مرا به آغوشت بسپار
تا بیش از این
جهان عاشقت نشده...

علیرضا میاحی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.