گاه آرزو می‌کنم

گاه آرزو می‌کنم
ای کاش برای تو پرتو آفتاب باشم
تا دستهایت را گرم کند
اشک‌هایت را بخشکاند
و خنده را به لبانت بازآرد،_
پرتوِ خورشیدی که
اعماق تاریک وجودت را روشن کند

روزت را غرقه‌ی نور کند
یخ پیرامون‌ات را آب کند.

مارگوت بیکل

بگو خیال تو شب‌ها کمی به رحم آید؛

بگو خیال تو شب‌ها کمی به رحم آید؛
قسم به جان خودت
من هنوز بیدارم..

شاهین پورعلی اکبر

جستارهایی در باب عشق

یکی از غم‌انگیزترین جنبه‌های یک رابطه آن است که چقدر سریع به یکدیگر عادت می‌کنیم!
با کسی آشنا می‌شویم و از این آشنایی بسیار خرسندیم، بعد همان کسی که فقط تماشای مچ دست یا شانه‌اش

می‌توانست ما را به هیجان بیاورد، حالا می‌تواند در کنار ما لمیده باشد و ما کمترین احساسی از جذابیت حس نکنیم.


جستارهایی در باب عشق
آلن دوباتن

هر چقدر مردم کمتر ازت بدونن;

هر چقدر مردم کمتر ازت بدونن;
آرامش و کنترل بیشتری
روی زندگیت داری...!

تنها نیش کوچک یک حشره کافیست

تنها نیش کوچک یک حشره کافیست

تا پرده نازک بین گذشته و حال شکافته شود.


پاتریک مودیانو

هزار گل اگرم هست ، هر هزار تویی

هزار گل اگرم هست ، هر هزار تویی
گل اند اگر همه اینان ، همه بهار تویی

به گرد حسن تو هم ، این دویدگان نرسند
پیاده اند حریفان و شهسوار تویی

زلال چشمه ی جوشیده از دل سنگی
الا که آینه ی صبح بی غبار تویی


دلم هوای تو دارد ، هوای زمزمه ات
بخوان که جاری آواز جویبار تویی

به کار دوستی ات بی غشم ، بسنج مرا
به سنگ خویش که عالی ترین عیار تویی

سواد زیستن را ، ز نقش تذهیبت
به جلوه آر که خورشید زرنگار تویی

نه هر حریف شبانه ، نشان یاری داشت
بدان نشانه که من دانم و تو ، یار تویی

برای من ، تو زمانی ، نه روز و شب ، آری
که دیگران گذرانند و ماندگار تویی

تو جلوه ی ابدیت به لحظه می بخشی
که من هنوزم و در من همیشه وار تویی

حسین منزوی

دست هایت صمیمیتِ محرمانهٔ زندگی ست

دست هایت
صمیمیتِ محرمانهٔ زندگی ست
و لب هایت
بلندترین سکوت های عاشقانهٔ شنیدنی

پرویز صادقی