منتظرم به امید آنکه روزی بازگردی

منتظرم به امید آنکه روزی بازگردی
و انتظارم درست مثل
کشتی منتظر در اسکله سراب است


حامد_خاتونی

درون ما تفاوتهاست

درون ما تفاوتهاست
تو مبتلا به درمانی ،
و من دچار بیماری...

نمی‌توانم نامت را در دهانم و تو را در درونم پنهان کنم ؛

نمی‌توانم نامت را در دهانم و تو را در درونم پنهان کنم ؛
گل با بوی خود چه می‌کند؟
گندم‌زار با خوشه‌اش؟
طاووس با دُمَش؟ چراغ با روغنش؟
با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم وقتی مردم تو را در حرکات دست‌هایم ، موسیقی صدایم ، و توازن گام‌هایم می‌بینند ؟!

زندگی برای ثابت کردنِ عشق، به زمان نیاز ندارد.

زندگی برای ثابت کردنِ عشق، به زمان نیاز ندارد.
شاید همین لحظه ای که تو در تردید بسر می بری،
کسی در گوشه ای دیگر قلبی را که روزی برای تو می تپید، تصاحب کند.
زندگی می رود و باید همراهش شوی
و بدانی که فرصت به آن هایی داده می شود
که برای بدست آوردنِ بهترین های شان تلاش می کنند و می جنگند.

| آنجلینا / شیما سبحانی |

کی فکرش رو میکرد،

کی فکرش رو میکرد،
.
.
.
.
.
.
روزی حرف‌هامونو به آدم‌هایی بگیم که تا حالا ندیدیمشون؟

خانه گیج است

خانه گیج است
به کوچه می‌زنم
هوا لبریز از عشق پرنده است
و پیچک‌ها به هم تابیده‌اند
گویی پاییز شروع ترانه‌ای تازه است..

به قاعده حرف بزن.

«بی‌بی جانمان می‌گفت: به قاعده حرف بزن.

حرفِ دل، نان تنوری است؛ زود بیرون بیاید،

خمیر است و وا می‌رود، دیر بیرون بیاید، سوخته است. وقت دارد حرفِ دل زدن.

تصدقت.»

هر کدام از ما

هر کدام از ما
چیزی را که برایش با ارزش بوده از دست می دهد
این معنی اش زنده بودن است

شاید باید جهان را رها کرد

شاید باید جهان را رها کرد و فنجانی چای خورد ، مبادا که خودمان را از یاد ببریم !
بی گمان لایق‌ترین فرد در زندگیمان ، اول خودمان هستیم ...

علی_سلطانی

صدها بار توبه کردم که

صدها بار توبه کردم که
دیگر از تو نشانی در شعرهایم نباشد
اما نشد
و توبه هایم را هم توبه کردم
باز هم، نشد که نشد

حامد_خاتونی