دیروز رفتم سری به خاطراتش زدم..

دیروز رفتم سری به خاطراتش زدم..
در خیالم باز هم قدم زدیم ان کوچه قدیمی را باهم
تا انتها ...
انگار همین دیروز بود...
ولی انگار از دیروز خیلی سال است که گذشته ...
امروز نه
خودش هست
و نه ان کوچه
فقط من ماندم و خاطراتش...

امشب از همیشه تاریک‌تر است؛

امشب از همیشه تاریک‌تر است؛
شب چادرش را روى صورت ماهش کشیده
تا حواسِ مرا پرتِ نبودنت کند...!

رنگِ انتظار از دید هرکسی متفاوت است

رنگِ انتظار از دید هرکسی متفاوت است
یکی به رنگ در ؛ به رنگ گل‌های توی باغچه
دیگری به رنگ خیابان
آن یکی شاید آبی ؛ به رنگِ آسمان
بستگی دارد آدمی به کدام سمت
خیره مانده باشد ...


مریم_قهرمانلو

از روزی که گلهای سرخ دوست داشتنت

از روزی که
گلهای سرخ دوست داشتنت
بر سرزمین دلم روییده
دیگر هیچ باد و بارانی
و هیچ پاییزی غمگینم نمی‌کند …
و قسم، به تمام درخت‌های عاشقی
که یک روز بی‌صبرانه پیشانی بهار را میبوسند
با چشمهایم به راهت …
با قلبم به نامت …
و با دست‌هایم در انتظار به آغوش کشیدنت میمانم …

فرشته_رضایی

هرگز خود را فردی شکست خورده تصور نکنید،

هرگز خود را فردی
شکست خورده تصور نکنید،
این تصور خطرناک است،
زیرا ذهن،
پیوسته خواهد کوشید
این تصویر را کامل کند...


آغوش تو

آغوش تو
آدم را پرنده می کند، دشت بزرگ!
آغوش تو
مرا بلند پروازتر می کند...

از آنجا که دیگران نمی توانند از همان دیدگاه خود آدم به مسائل نگاه کنند

از آنجا که دیگران نمی توانند از همان دیدگاه خود آدم به مسائل نگاه کنند
نمی فهمند آنچه سرسری می گویند، تا چه حد می تواند آدم را بیازارد.

تو نیستی و واژه ها در آغوش دلتنگی ام

تو نیستی و واژه ها در آغوش دلتنگی ام
شعر می شوند ،
شعرهایی برای نسرودن
برای گریستن ...


مهتاب_سالاری