نمیدانم
آن یک نفر
که همه ی ما
نداریمش !
خودش
چه کسی را
ندارد ... !
.
.
.
مریم قهرمانلو
بهار میتواند خودِ خودت باشد
وقتی که عاشقانه
در من سبز میشوی..
#مریم_قهرمانلو
جمعه دلبـر میخواهد
دو فنجان چای میخواهد
اندکی مکث و بعد "دوستت دارم"های فراوان
همین است که زل میزنیم به پنجره
و چای از دهان میافتد
نداریم.. نیست.. که دلگیریم ...
#مریم_قهرمانلو
میگویی دوستم نداری
اما
خیره میشوی ..
گل میخری
با من که حرف میزنی صدایت را صاف میکنی.
شعر میخوانی
ناز میکشی ..
باشد .. قبول جانِ دلم
اصلا
تا باشد از این دوست نداشتن ها .. :)
#مریم_قهرمانلو
آنجا را نمیدانم
اما اینجا بی تو،
بدونِ آغوشت
خیابان به خیابان،
برگ به برگ
پاییز به شدت دارد اتفاق میافتد ...
مریم_قهرمانلو
من
بلد نیستم
دوستت نداشته باشم !
سوادم
تا دوست داشتنت
قد میدهد ...
مریم_قهرمانلو
من
بلد نیستم
دوستت نداشته باشم !
سوادم
تا دوست داشتنت
قد میدهد ...
مریم_قهرمانلو
از همان روز های اول
مدام به این فکر میکردم
که دوستت دارم را
کجای دیدنت بگویم
قشنگ تر است ...
مریم_قهرمانلو
جیبِ بزرگتر نمیخواهد
چتر هم همینطور
پاییز فقط دلبر میخواهد
با یک خیابان که خشاب اش پر از عشق باشد
و ته مانده های باران
بعد آرام آرام
ماشه را بچکانی روی گونه اش
همین..
مریم قهرمانلو
یک عده را باید نگه داشت.
نباید رها کرد به امانِ خدا تا ببینی قسمتت هستند یا نه!
گاهی قسمت، دست گذاشته زیرِ چانهاش که ببیند آدم چه میکند،
تا کجا پیش میرود...
سر به سرِ آدم میگذارد، دور میکند، قایم میکند پشتش و میگوید: باد برد...
تا ببیند چقدر دنبالش میروی، درچقدر پیاش را میگیری که داشته باشیاش،
که نگذاری بی هوا برود...
هر چیزی را نباید رها کرد به امیدِ قسمت!
خودِ قسمت هم گاهی امیدش به آدمهاست و زیرِ لب میگوید:
چه بر سرِ بودنِ هم میآورید؟!
حواس پرتیها و رها کردنهایمان را گردنِ قسمت نیندازیم...