خودم را در آغوش می‌کشم

خودم را در آغوش می‌کشم
پر بوسه و بغل دار
به نیتِ داشتنت ...


مریم_قهرمانلو

در من هزار بوسه ی مُعطر

در من هزار بوسه ی مُعطر
میل دارند به عاشقی های مکرر ات
و آغوش هایی که رها کردن
در مرام و مسلکشان نیست
در من یک نفر
جوری به داشتنت مشغول است

که انگار چیزی جز این، از دست و دل‌اش برنمی‌آید

بگذار آغوش به آغوش
بوسه به بوسه
شعر به شعر
مسلط باشم به عشق
به دوست داشتنت

مریم_قهرمانلو

کاش یکی پیدا شود

کاش
یکی پیدا شود
به پاهایت
آمدن را یاد بدهد...


"مریم قهرمانلو"

درست وقتی که کنار آمده ام !

درست وقتی که کنار آمده ام !

وقتی تمامت را حریف شده ام ...

بغض ها را یکی یکی غلاف کرده ام

و درد مسیر رفت و آمد اش را تغییر داده

خاطره ها هم باورشان شده که از آن من نیستند ،

سر و کله ات پیدا میشود که چه؟!

که بهم بریزی تمامم را؟

هر چه رشته ام را به خیالت پنبه کنی؟


نه ...

من دیگر 

من قبل از رفتنت نمیشوم!

رفتن...

رها شدن...

آدم ها را عوض میکند!

پس بیخودی نگرد...

اویی که بود را نمیابی...


تو دیگر

از من 

رفته ای ...


"مریم قهرمانلو"

آدم بوی غذایی را بشنود، دلش بخواهد

مادربزرگ می گفت :
آدم بوی غذایی را بشنود، دلش بخواهد
و نداشته باشدش نفسَش می ماند ؛
مریض می شود ..!

دیروز کنارِ پنجره
بوی عطرت
می آمد ...

مریم_قهرمانلو

سالهاست که تو را به دل آورده ام

سالهاست که تو را به دل آورده ام
اما
به دست نه ... !
مریم قهرمانلو

داشتم در خیابان راه میرفتم

داشتم در خیابان راه میرفتم
که یک ماشین
با صدای خیلی بلند موزیک اش
مرا از کنار خیابان گرفت
و پرت کرد توی خاطـرات
یادم آمد چقدر ندارمت...
به گمانم آن ماشیـن
عاشـق آزاری داشت!
راه می‌افتاد در خیابان ها
و دلتنگـی پخش میکرد
لعنتـی...


"مریم قهرمانلو"

نه که دلتنگت شده باشم ها !

نه که دلتنگت شده باشم ها !

نه ..

فقط میخواهم بگویم

به پاهایت

آمـدن می آید

همین ...


 مریم قهرمانلو

همیشه فکرم مشغول این بود که

همیشه فکرم مشغول این بود که چرا آدم های جدید برایمان حکم نوبرانه را دارند
حس میکنیم اگر رابطه خاص برقرار نکنیم عقب می مانیم.
در برابر آدم های جدید مهربانیم، مودبیم، متمدنیم، شوخی می کنیم.
اما خانواده یمان ما را یک آدم بد خلقِ نچسب می دانند!
همیشه برای تازه ها خودِ بهترمانیم
در حالی که کهنه ترها هوایمان را بیشتر دارند..

(مریم قهرمانلو)