گــر حال مرا حبیب پــرسد گویید :

از یــاد تــو بر نداشتم دست هنوز

دل هست به یاد نرگست مست هنوز


گــر حال مرا حبیب پــرسد گویید :

بیمـار غمت را نفسی هست هنوز


"شهریار"

مردم همه

         تورابه خدا

               سوگند می دهند

امابرای من

            توآن همیشه ای

                     که خدارابه تو

                               سوگند می دهم

شاعر:قیصرامین پور

ای صد افسوس که چون عمر گذشت ،

ای صد افسوس که چون عمر گذشت ،
معنیش می‌فهمیم ...
کاین سه روزِ عمر از عمرم به این ترتیب گذشت
کودکی بی‌حاصل ،
نوجوانی باطل ،
وقت پیری غافل ؛
به زبانی دیگر
کودکی در غفلت ،
نوجوانی شهوت ،
در کهولت حسرت !

دکتر شریعتی

بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست

بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست
گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست

بگذار دست های تـــو با گیسوان من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست

دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق
چیزی که دیر می برد از آدم آبروست!

آزار می رسانــم اگـــر خشمگیــن نشو
از دوستان هرآنچه به هم می رسد ، نکوست

من را مجال دلخوشی بیشتر نداد
ابری که آفتاب دمی در کنار اوست

آغــوش وا کن ابر! مرا در بغـل بگیــر!
بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست


م.عباسلو

زان لحظه که دیده بر رخت وا کردم

زان لحظه که دیده بر رخت  وا کردم

دل دادم  و  شعر عشق  انشاء کردم

نی، نی، غلطم، کجا سرودم شعری

تو شعر سرودی و من  امضاء کردم

 

"حمید مصدق"

نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم

نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم

برفت در همه عالم به بی دلی خبرم


نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم

نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم


من از تو روی نخواهم به دیگری آورد

که زشت باشد هر روز قبله دگرم


بلای عشق تو بر من چنان اثر کردست

که پند عالم و عابد نمی‌کند اثرم


به جان دوست که چون دوست در برم باشد

هزار دشمن اگر بر سرند غم نخورم


"سعدی"

تا طعمه حریق دیگری بشوم

تا طعمه حریق دیگری بشوم
به هر چخماق و
هر گوگرد و
هر برگ خشکیده ای
پناه می برم
تراشه چوبی از بلوط کهن سالی هستم
که چق چق سنگ پیشه وران مگر
گرما از تنم برهاند
در خموشی جانم
آتش به گر نشسته ای است
که خاکسترم را
در بند ناف
زبانه می کشد


((بهرام خاراباف))

ﻣﺪت هاﺳﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ،

ﻣﺪت هاﺳﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ،
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻈﻤﺖ ﭼﻨﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ،
ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ!


((الهه مستغاثی))

چه فرقی می کند آسمان باشم یا زمین

چه فرقی می کند

آسمان باشم یا زمین
پرنده باشم یا گل
یا هر چیز دیگری
وقتی در من رمنده ای ست
که تنها به دست تو رام می شود

((امید اصغری))