بیا آبی بزن بر آتشِ تندِ تنش هایم ،

_ بیا آبی بزن بر آتشِ تندِ تنش هایم ،

که دل در بی قراری هایَش ،

آرام از تو می گیرد ...

"حسین منزوی"

دارند پیله های دلم درد میکشند

دارند پیله های دلم درد میکشند

باید دوباره زاده شوم

عاری از گناه

"نجمه زارع"

می‌ترسیدم عاشقت شده باشم

می‌ترسیدم عاشقت شده باشم
مثل زمین
که می‌ترسید زیرِ برکۀ کوچکی غرق شود
و آسمان
که می‌دانست یک شب ، پرنده‌ای
تمام بادهایش را به مسیرِ دیگری می‌بَرد

می‌ترسیدم
و عشق در تمامِ خواب‌هایم می‌غلتید
می‌ترسیدم
و ملافه‌ها حالتِ تهوّع داشتند

گاهی
برای ترسیدن دیر می‌شود
آنقدر که دست‌هایت را
با تمامِ پنجره‌ها باز می‌کنی
و یادت می‌رود از هر زاویه‌ای پرت شوی
دوباره به آغوش خودت برمی‌گردی

خودت را به خواب بزن
پیش از آنکه ناچار شوی
برای خودت قصه‌های تازه ببافی
از اتفاق‌هایی که هرطور می‌افتند
باید بشکنی...

"لیلا کردبچه"

واژه ها را برای آرامشت به دار میکشم..

واژه ها را برای آرامشت به دار میکشم..

آه!!

شب ها قتل عامی در من است

"علیرضالطیفی"

نصیحت

اگر نصیحت

اثری داشت آن را

مُفت نمی دادند

"علی محمد افغانی/نویسنده معاصر ایرانی"

61627976668216465702.jpg

آنکه تو را میخواهد!!!!

ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ گل ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ...!!!
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ
ﭼﭙﺶ !!!
ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ...!!!
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ...گل بود،،،،،
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ
ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ تو ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل بود!!!!!!
آنکه تو را میخواهد!!!!
به هر بهانه ای میماند!!!!!!

* زنده یاد حسین پناهی*

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

بفرستند رفیقان به تو این بندش را:

«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گم کرده خداوندش را»

"کاظم بهمنی"

آخر قصه‌ها را دوست دارم

آخر قصه‌ها را دوست دارم

آخر قصه‌ها به من آموختند

آن کسی که همیشه فکر می‌کنی

همیشه آن کسی نیست که فکرش را می‌کنی

و قهرمان

کسی‌ست که تا صفحۀ آخر

حقارتش را از تو پنهان می‌کند

"رضانظری ایلخانی"