ای شاخه‌ی پا گرفته در غربت سرد

ای شاخه‌ی پا گرفته در غربت سرد
کوچیده به انزوای خود از شب درد
گم‌گشته‌ترین امید این آزادی
امسال تو را بهار خواهد آورد


مریم ناظمی

حریم حنجره‌اش مملو از ترانه ی سرخ

حریم حنجره‌اش مملو از ترانه ی سرخ
به باد می دهد او را همین بهانه ی سرخ

که تا جوانه زد از شاخه ی خزان دیده
غروب آمد و بردش به آشیانه ی سرخ


غروب  آمد و بردش به سرزمین جنون
درون دشت پُر از خون عاشقانه ی سرخ

دو رودخانه ی در هم تنیده شد اشکش
نشسته با لب خندان در آن کرانه ی سرخ

شبیه کشتی بی ناخداست,سرگردان
بدون موی رهایش همیشه شانه ی سرخ

سرش به هیبت تاریخ سربه‌داران سبز
خمیده روی تنش ردِّ تازیانه ی سرخ


زنی که شعله به عالم کشانده گیسویش
زنی که سرزده از آتشش زبانه ی سرخ

مریم ناظمی