پرنده در برف

پرنده
در برف
با نگاهی به ابدیّت
تسلیم
نشسته بود
نه در انتظارِ بهار
نه در تمنّای گرما
بال بال نمی زد
آرام بود
و
خشنود به آنچه هست!


فرشته سنگیان

من از طیف رنگها

من از طیف رنگها
مدهوش می شوم
و
این یعنی
زیبایی ات
تمامی ندارد!

فرشته سنگیان

با یادت

با یادت
جهان
به غایت زیباست
و می شود
دنیا را تاب آورد!


فرشته سنگیان

تو مثلِ قشنگی هایِ شهرِ اصفهانی!

تو
مثلِ قشنگی هایِ شهرِ اصفهانی!
پر راز و باشکوه!
ولیکن نیم نه؛
برایم کلِّ جهانی!

فرشته سنگیان

در ترسیم ابرها

در ترسیم ابرها
نیز
همیشه
سلیقه ات پیداست!


فرشته سنگیان

آنها که همدیگر را دوست دارند

آنها که همدیگر را دوست دارند
همیشه برای یکدیگر
حرفی برای گفتن دارند!


فرشته سنگیان

امشب ماه خودش از پنجره به دیدار من آمد!

امشب
ماه
خودش از پنجره
به دیدار من آمد!

حالا
دیگر
باور
می کنم
که
ماه
از عشق من
به خود
پی برده!

فرشته سنگیان

گل، نشانه داری ست

گل،
نشانه داری ست
از ملکوت!
آمده تا
افشا کند
شمه ای
زآنهمه زیبایی!


فرشته سنگیان

چشمانم را می بندم

چشمانم را می بندم
درونم
پر از تو می شود!
دیگر بهتر از این؟!


فرشته سنگیان

سپاس از او

سپاس از او
که شکوهِ هزار نامش
زمستانم را گرم کرد!
فرشته سنگیان