ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
پرنده
در برف
با نگاهی به ابدیّت
تسلیم
نشسته بود
نه در انتظارِ بهار
نه در تمنّای گرما
بال بال نمی زد
آرام بود
و
خشنود به آنچه هست!
فرشته سنگیان
تو
مثلِ قشنگی هایِ شهرِ اصفهانی!
پر راز و باشکوه!
ولیکن نیم نه؛
برایم کلِّ جهانی!
فرشته سنگیان
آنها که همدیگر را دوست دارند
همیشه برای یکدیگر
حرفی برای گفتن دارند!
فرشته سنگیان
امشب
ماه
خودش از پنجره
به دیدار من آمد!
حالا
دیگر
باور
می کنم
که
ماه
از عشق من
به خود
پی برده!
فرشته سنگیان
گل،
نشانه داری ست
از ملکوت!
آمده تا
افشا کند
شمه ای
زآنهمه زیبایی!
فرشته سنگیان