شعاعِ قلبِ ما

شعاعِ قلبِ ما
تا دورترین قلبِ مهربانانِ حیاتمان،
امتداد دارد


فرشته سنگیان

برای دوست داشتنت

برای دوست داشتنت
یک من
کافی نیست
کاش
مانند گندم
هزاران من
از من زاده شوند
تا دوست داشتنت را
با هزار زبان
فریاد بزنند

فرشته سنگیان

ز دیروز و فردا رستن و

ز دیروز و فردا رستن و
به بی جا رفتنم آرزوست

فرشته سنگیان

ما اشکیم و

ما اشکیم و
هزار بغض،
افزون ز واژه ایم

فرشته سنگیان

شاعر، همیشه "فرهاد"

شاعر،
همیشه "فرهاد"
می شود!
کوه ها
همه فریاد
می شود!


فرشته سنگیان.

سجاده به سوی آفتاب!

سجاده به سوی آفتاب!
قنوت, لبریز از نور
دل,
شاکر؛ بی واژه!
زبان,
لام تا کام بسته!
بلبلی,
سلام رسان یار!

و جان,
از شوق سرشار!

فرشته سنگیان

نشانه ی دل های بی قرار

نشانه ی دل های بی قرار
چشمانیست در انتظار یار
می بینی؟ در دل شهر شب
فقط چشمان ماست بیدار!


فرشته سنگیان

چندیست معتکف خانه ی یارم

چندیست
معتکف خانه ی یارم

در خیال خویش!

فرشته سنگیان

و امید تاجی بود

و امید
تاجی بود
بر سر درخت
که در فصل بهار
در جان برگی
سبز شد!


فرشته سنگیان

اسفند جان فدای بهار است؛

اسفند
جان فدای بهار است؛
پیشتر
بساط عیش می گسترد!


فرشته سنگیان