ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دیروز پیامی آمد
یعنی خبری بود؟
دیروز تا امروز پیامها را مرور می کنم
من همچنان گرفتار دیروز ها هستم!
غلامحسین افراس
دستانم به سمت و سوی توهم دراز شده!
بی چاره او از واقعیت خیری ندید!
غلامحسین افراس
برای خودم دل تنگ شده ام!
به پنجره نگاه می کنم
عکس ها می خندند!
و شیشه ها موج بر می دارند!
غلامحسین افراس
در رویاهایم می سازم,می بخشم!
آباد می کنم!
چشم باز می کنم!
آبادیهایم دچار حصر و حسرت شدهاند!
غلامحسین افراس
از راهی که آمده ای از همان راه بر می گردی!
و یا شاید هم از نزدیکترین مسیر به آن
درد آنجاست که ندانی از کدام راه آمده ای!
غلامحسین افراس
تلخی قهوه را به تقدیر سپردم
عقل را به بیداریش سپردم!
غلامحسین افراس
معلم را با مشق شب شناختم!
و تو را با حروف کودکانه اش نوشتم!
هر روز تو تکرار می شوی
هم هستی و هم ناپیدای ناپیدا!
غلامحسین افراس
همه چیز برای رستگاری مهیا ست!
مسیر آنهم بعد از رسیدن مشخص می شود!
غلامحسین افراس
امروز تمام را ناتمام نوشتم
شاید فردا مهلتی باشد برای اتمام!
غلامحسین افراس