منم آن زنی که تمام کشتی‌ها

منم آن زنی که تمام کشتی‌ها
در او غرق گشته و تنهایش گذاشتند
و آنگاه که هیچ بادبانی
جز بال‌هایش برای او نمانده بود،
آموخت که چگونه از زن بودن رها شود
و به پرنده‌ی دریایی تبدیل شود ...

محبوب من

محبوب من
پایبند من باش ،
چون اندوه ...

بعد از هر زخمِ تازه‌ای برمی‌گردی

بعد از هر زخمِ تازه‌ای برمی‌گردی
و هربار عزیزتر از قبل،
هربار عمیق‌تر از قبل...

غاده السمان

بعد از هر زخم تازه‌ای برمی‌گردی

بعد از هر زخم تازه‌ای برمی‌گردی
و هربار
عزیزتر از قبل
هربار عمیق‌تر از قبل

غادة السمان

چگونه تو را فراموش کنم

چگونه تو را فراموش کنم
در حالی که من
یک بار با تو عشق را آزمودم
و پس از آن
بارها مرگ را
تجربه کردم...


غادة السمان

«تو در پوست تنم جا داری،

«تو در پوست تنم جا داری، و تو را به سان فلسطین احساس می‌کنم:

از دست رفتنش فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر است.»

‌‌
غادة السمان.

می‌خواهی راز قدرت مرا بدانی ؟

می‌خواهی راز قدرت مرا بدانی ؟
هیچ‌کس ، هیچ‌وقت ، واقعاً مرا دوست نداشت ...

[ غاده السمان ]

اینکه با تو باشم و با من باشی

اینکه با تو باشم و با من باشی
و با هم نباشیم ؛
جدایی همین است .
اینکه یک خانه ما را در بر بگیرد ،
اما یک ستاره ما را در خود جای ندهد ،
جدایی همین است .
اینکه قلبم اتاقی باشد خاموش کننده صداها با دیوارهای مضاعف
و تو آن را به چشم نبینی ،
جدایی همین است .

غاده السمان

آه صدایت صدایت

آه
صدایت صدایت
سراسر حسرت‌ست
مثل هم‌آغوشی
معلق می‌دارد مرا
میان پریشانی و جنون
بر دیواره‌های قلعه‌ی شب
در حالی‌که
درد می‌کشم از عذاب زندگی
دلتنگ توام
در حالی‌که
درد می‌کشم از عذاب زندگی
بیشتر دوستت دارم

غادة السمان

در سرزمین من خار نکار

در سرزمین من خار نکار
شاید فردا ، پا برهنه به دیدارم بیایی !