بیا دشت را زیارت کنیم

بیا دشت را زیارت کنیم
به گرمای عشق عادت کنیم

چه زیباست بعد از هر سلام
ز قد قامت سرو صحبت کنیم


دکتر سجاد فرهمند

نگاه اولت به من چقدر شاعرانه بود

نگاه اولت به من چقدر شاعرانه بود
سلام آخرت به من عجیب عاشقانه بود

نشسته ام به گوشه ای،چه زود رفته ای ز دست
گلایه های رفتنت همیشه بی بهانه بود

نخوانده ای تو از لبم حکایتی زِ عاشقی
به دفتری نوشته ام که عیب از زمانه بود

نمانده طاقتی دگر، غمت همیشه با من است
صدای ناز تو چقدر شبیه یک ترانه بود

به یاد آن شبی که رفت،خراب و بی کـَسَم گذاشت
نگاه من به چشم او ،نگاه عاجزانه بود

به کوچه باغ زندگی غریبه مانده ام و کاش
غزل سرودنم و عشق، حدیث جاودانه بود


دکتر سجاد فرهمند

نفسم گرفته بود

نفسم گرفته بود
به زحمت خود را به قله رساندم
تو قبل از من رسیده بودی
او نیز در کنارت نشسته بود
بی گمان اینجا پست ترین قلـّه ی دنیاست


دکتر سجاد فرهمند