غم را روانه کرده‌ام به دوردست‌ها

غم را روانه کرده‌ام به دوردست‌ها

نشسته‌ام پشت پنجره‌ی بهار

بوسه می‌زنم بر شعر، گل، قهوه و موسیقی

و مُشت مُشت شادی در خانه می‌پاشم

می‌خندم و به فاصله‌ی من تا من فکر می‌کنم

قهوه‌ام را تلخ سر می‌کشم

و طعم گس زندگی را فراموش می‌کنم

قوی‌بودن انتخاب من است!


| سارا قبادی |

با دوست داشتنم کنار بیا

با دوست داشتنم کنار بیا
بگذار عاشقت بمانم
و با عشق
دنیا را زیباتر ببینم


هر چند که می دانم
در انتهای خیابانِ یک طرفه ی عاشقی
میانِ کوچه های بن بستِ بلا تکلیفی
سرگردان خواهم شد

اما تو
با دوست داشتنم کنار بیا
بگذار خیالت را زندگی کنم......

سارا قبادی

+بگذار خیالت را زندگی کنم:(

زن‌ها گاهی عاشقانه هایشان را دم می‌کنند

زن‌ها
گاهی عاشقانه هایشان را دم می‌کنند
و می‌شود همان چای خوشرنگ
با عطر هل و دارچین
که کنارِ حبه قندی از عشق!
چقدر می‌چسبد..


#سارا_قبادی

بعضی روزها عجیب بوی تو را می دهند

بعضی روزها عجیب بوی تو را می دهند
دلتنگی کنج خانه می نشیند
زل می زند به چشمانم
و یادت را بر سینه ام می فشارد ....
گوش کن
این صدای قلب من است
که بیقرار می کوبد
حالا باز هم نیا !
اما بگو با عطر تو
که جاریست در لحظه هایم چه کنم ؟!! .

.
.
سارا_قبادی

پنجشنبه است و عطر خواستنت

پنجشنبه است و عطر خواستنت
دوباره گیج می کند ثانیه های
بیقرار را ،
تـــــــــو کجای جهان منی ؟
ای نزدیک ترین دور ،
که من سالهاست
پنجشنبه را به انتظار نشسته ام ،
و سهم چشمانم همیشه
بی خبریست ...

#سارا_قبادی‎‌

زن ها گاهی عاشقانه هایشان را دم می کنند

زن ها
گاهی
عاشقانه هایشان را
دم می کنند

و می شود
همان چای خوشرنگ
با عطر هل و دارچین
که کنارِ حبه قندی از عشق
چقدر می چسبد

گاهی
دلدادگی هایشان را
هر شب
همراه با عطر مریم
در خانه می پاشند
و هر صبح
با تک بوسه ای
دلت را نشانه می روند

زن ها
گاهی
دوستت دارم هایشان را
زیر باران
با تو
بی چتر
قدم می زنند

و گاهی
ناگهان
سکوت می کنند
و تو باید آنقدر مرد باشی
که سکوت را در عمق چشمانشان
معنا کنی...


سارا_قبادی

دستانم بوی عشق می‌دهند

دستانم بوی عشق می‌دهند
بوی انار و خرمالو...
آنقدر که کوچه‌های پاییز را
دست در دست خیالت قدم زدم!

سارا_قبادی

دلم ....کتابی ست قطور

دلم ....کتابی ست قطور
پراز بغض های بازنشده ....
پراز دلخوری ها و دلتنگی ها ...
دست نخورده و بکر مانده است برسر طاقچه ی عادت ....
که عبور می کنند از کنارش بی درنگ ...
وسالهاست که میگذرد وهنوز نخوانده است کسی کتاب دلم را .....
(سارا قبادی)

دستانم بوی عشق می دهند

دستانم
بوی عشق می دهند

بوی انار و خرمالو ...
آنقدر که کوچه های پاییز را
دست در دست خیالت
قدم زدم .

سارا قبادی

این که تو را نمی بینم دلیل فراموشی نمی شود

این که تو را نمی بینم

دلیل فراموشی نمی شود

من خدا را هم نمی بینم

اما ضربان قلب من است

مثل تو

که در گوشه ی به غم نشسته ی قلبم


عجیب می کوبی !


"سارا قبادی