دلم گرفته چنان ابرهای پاییزی

دلم گرفته چنان ابرهای پاییزی

بخوان برای من امشب ترانه ای چیزی

تو عاشقانه ترین رود سرزمین منی

که هیچ وقت به دریای من نمی ریزی...


امید صباغ نو

گفتی چہ خبر؟

گفتی چہ خبر؟
گفتم و هرگز نشنیـدی...

جز دوری‌ات ای عشق ، بہ قرآن خبری نیست



#امید صباغ نو

زمان، زمان بلوغ است و فصل فصل هرس

زمان، زمان بلوغ است و فصل فصل هرس

دل شکسته ی خود را بریدم از همه کس


اگرچه سخت و صبورم، ولی بگو چه کنم

میان مدعیان جوان و تازه نفس


امید صباغ نو

شک ندارم که اگر پای تو در بین نبود

شک ندارم که اگر پای تو در بین نبود

"جنت آباد" جهنم شدنش حتمی بود..

"امیدصباغ نو"

به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه

به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه

خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

تو نیم دیگر من نیستی،تمام منی

تمام کن غم واندوه سالیان مرا

"امیدصباغ نو"

هرکسی را بهرکاری ساختند

هرکسی را بهرکاری ساختند

کار من،

دیوانه ی او بودن است...

"امیدصباغ نو"

بریدم از همه،برگرد تا که زنده شوم

بریدم از همه،برگرد تا که زنده شوم

و از تمام جهان سهم من تو باشی وبس

"امیدصباغ نو"

در سرم هوای دیدن توست

بارانی

یا آفتابی

فرقی نمی کند

در سرم هوای دیدن توست

"امید صباغ نو"

من خدای غزلِ نابِ نگاهت شده ام..

من خدای غزلِ نابِ نگاهت شده ام..

از رگِ گردنِ تو،من به تو نزدیک تر

"امیدصباغ نو"

تو را "باران" صدا کردم

تو را "باران" صدا کردم

چرا که وقت باریدن

نگاه خسته ام را

از فراموشی در آوردی..

"امیدصباغ نو"