به فکر رفتنم از این زمانه سیر شدم

به فکر رفتنم از این زمانه سیر شدم
فرار می‌کنم از جمع و گوشه گیر شدم

همین که دید به مقصد رسیده دورم زد
مرا که باعثِ همواریِ مسیر شدم

میان سنگ‌دلان هستم و پر از احساس
شبیه یک گلِ روییده در کویر شدم

به گیسوان سپیدم نگاه کن مادر
ببین گرفته دعایت،ببین که پیر شدم

دعا بکن که بمیرم،رها شدم شاید
که سالهاست به دستان عشق اسیر شدم

علی قایدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.