یک روزهایی باید به خود فرصت داد

یک روزهایی باید به خود فرصت داد
یک روزهایی باید خود را در هیاهوی این زندگی گم کرد
گم کرد تا ببینی چه کسانی دنبالت می گردند
گم کرد تا ببینی چند چشم برایت نگران خواهد شد
خسته ام
خیلی خسته از بی مهری ها از بی محبتی ها
می خواهم در هیاهوی دوران گم شوم
غرق در وسعت تنهایی ام شوم تا بنگرم کدامین قایق و یا کدامین دست ها به سوی م روانه خواهد شد
زن
واژه ی غریبی ست بار دیگر نگاه کن زن
زن به دید من یعنی تنهایی
کوه غم
به قول دیرینگان ضعیفه ای که باید مثل مردان رفتار کند و بار این جهان را به تنهایی به دوش کشد تا دیده شود تا ستایش شود و اما من
منی که بار جهان را که هیچ بار غم های سنگینم را علاوه بر آن به دوش می کشم
بار صحبت های تلخ
بار تنهایی بار غربت


المیرا جلیلوند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.