وقت ان است که با می سازش بکنم

وقت ان است که با می سازش بکنم
قدحی سرکشم و احساس ارزش بکنم
وقت ان است که ساقی دهدم جام شراب
چو به هر پیک سما رفته و کرنش بکنم
گر فراموشم و  خاطره ای بیش نماند
ولی اینک به دو صد جام چو یادش بکنم
ان غزالی که به صد حیله و نیرنگ رهید
لب  کنم تر به یک جرعه شکارش بکنم
شهد انگور نه شور است و نه شیرین یارا
به همین خط و نشان باش شرابش بکنم
خرقه رندی ما را  به یک طرفه برند
چو محال است  به سجاده خرابش بکنم
گر چه تنها شده ام من در این دیر خراب
باده همراه ست به مستی چو یارش بکنم
عابدا این خم دنیاست چرا خوردی غمش
بشکست گو بشکن من که  درستش  بکنم


مجید بهمنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.